سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/3/24
5:6 عصر

فتنه ای که در راه است...

بدست عبدالحمید بیات در دسته

اکنون نزدیک به یک سال از فتنه تاریخی سال 88 گذشته است و به فضل الهی، دشمنان اسلام باز هم با شکست و فضیحت در توطئه های خود ناکام مانده اند و ناچار به عقب نشینی شده اند. اما بدیهی است که دشمنان از دشمنی خود دست نکشیده اند و مشغول طراحی توطئه ای جدید علیه اسلام و انقلاب هستند. دشمنان در اتاق عملیات خود مشغول تحلیل علل شکست خود هستند تا بتوانند براساس آن برای آینده عملیاتی جدید طراحی کنند.

 فتنه گذشته به دو دلیل اصلی شکست خورد:
اول آن که خیلی زود ماهیت ضد اسلامی و لائیک خود را به نمایش گذاشت و به سرعت علیه مقدسات دینی ملت قیام کرد. ماهیت فتنه در عاشورای 88 بر ملت مومن و متدین  ایران آشکار شد و ملت یکپارچه علیه آن قیام کردند. اگر سران و تفکران فتنه به این وضوح در مقابل «دین» ملت نمی ایستادند، شاید هنوز هم بودند گروهی از مردم که تمایلی به آنان داشته باشند؛ اما با این اقدامات ریزش بدنه اجتماعی فتننه به حداکثر ممکن رسید و تمام برنامه های فتنه گران به شکست انجامید.

ثانیا آن که درست یک هفته پس از انتخابات در نماز جمعه تاریخی 29 خرداد به امامت آیت الله خامنه ایحفظه الله ملت ایران نشان دادند که تحت امر ولی فقیه زمان هستند و خاک ناامیدی را در چهره فتنه گران پاشیدند. مقام معظم رهبری با درایت و هوشمندی خود ضمن هدایت و جهت دهی به ملت فرماندهی جبهه حق را به نحو احسن انجام دادند. امت نیز با تبعیت مثال زدنی از ایشان ولایت پذیری خویش را به اثبات رساندند و ولایت گریزان را شکست دادند.

براساس دو گزاره اساسی فوق دشمنان به طراحی فتنه ای جدید علیه انقلاب مشغول خواهند شد:
1. فتنه گران را به دو گروه «اصلاح طلب» و «رادیکال» تقسیم خواهند نمود و با تخطئه گروه رادیکال سعی خواهند نمود مسئولیت تمامی وقایع فتنه را به دوش گروه رادیکال بیندازند. از سوی دیگر خود را به عنوان «اصلاح طلبانی اصولگرا(!)» معرفی خواهند کرد و خواهند گفت ما ضمن اعتقاد کامل به اصول نظام به برخی مسائل جاری مملکتی انتقاد داریم و خواستار اصلاح آن امور هستیم. فتنه گران به این شیوه سعی خواهند کرد به آغوش ملت بازگردند و بدنه ای اجتماعی برای فتنه آینده خویش تدارک ببینند. این جریان مدتی است شروع شده و از بهاءالله تا نخست وزیر منفور مشابه چنین سخنانی را بر قلم و زبان آورده اند. البته در هنگامه اقدام عیه انقلاب همینان به رادیکال ترین افراد تبدیل خواهند شد.

2. دشمنان، از این پس به جای حمله صریح به مبانی دینی و اعتقادی مردم به طراحی برنامه هایی پیچیده برای ایجاد انحراف در دین داری مردم خواهند پرداخت و نسخه ای بدلی از دین را به جای اسلام ناب به مردم معرفی خواهند نمود. تبلیغ و ترویج اسلام امریکایی خواهند پرداخت و به وسیله آن در مقابل جریان اسلام ناب قد علم خواهند کرد.

3. به رخنه در کانون های مذهبی –حوزه های علمیه، مساجد، پایگاههای بسیج، هیأت های مذهبی و...- روی خواهند آورد. سعی خواهند کرد هر چه بیشتر در بیت علما و مراجع نفوذ کنند و به مرور زمان بین علما و نظام اسلامی جدایی بیفکنند و تجربه تلخ قیام مشروطه را در خصوص انقلاب اسلامی تکرار نمایند. فراموش نمی کنم که گروهی از سلطنت طلبان خارج کشور با بدن هایی نیمه عریان شعار می دادند: «آیات عظام کجائید؟ برآیید، برآیید»!!!. نفوذ به بیت علما و کانون های مذهبی و سوء استفاده از اعتبار آنان، گستره ای از بیت امام راحل(ره) تا ائمه جماعت مساجد را شامل خواهد شد.

4. همزمان با تلاش برای نفوذ به بیت علما، به «مرجع سازی» روی خواهند آورد و برخی چهره های روحانی را با عنوان «مرجع تقلید» به مردم معرفی خواهند کرد. چنین پروژه ای در همان روزهای مرگ حسینعلی منتظری توسط محسن سازگارا کلید خورد. او یوسفعلی صانعی را به عنوان «مرجع سبز» ایران معرفی کرد که این اقدام با واکنش سریع جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مواجع شد و به شدت با آن برخورد گردید. دشمان اسلام از سوی دیگر علما و مراجع تقلیدی که در مقابل آنان ایستادگی بکنند را به شدت مورد تخریب و تهمت و افترا قرار خواهند داد و اگر –خدای ناکرده- روزی دشمنان اسلام در ایران قدرت بیابند، از این که با این بزرگواران همچون شیخ فضل الله نوری رفتار کنند هیچ ابایی نخواهند داشت.

5. نفوذ در بیت علما و مراجع و مرجع سازی در نهایت به «ولی سازی» خواهد رسید. سرالاسرار تمامی موفقیت های ملت در 30 سال گذشته، تبعیت از ولایت بوده است و تا زمانی که ملتی تحت ولایت ولی خدا، ید واحده باشد، شکست نخواهد خورد. بنابراین دشمنان اسلام سعی خواهند کرد مدلی مشابه مدل عراق را در ایران اجرایی کنند. گروهی را به عنوان طرفداران آیت الله فلان و گروه دیگر را طرفدار آیت اللهی دیگر معرفی خواهند کرد و روز به روز به تعداد این گروه ها دامن خواهند زد و «ولی» هر گروه را خودشان معرفی خواهند کرد و بارزترین خصوصیت آن ولی این خواهد بود که با ولی فقیه زمان زاویه دارد. در نتیجه رهبری امت و امت را دچار تشتت می کنند. مطرح شدن مسأله «شورای رهبری» در ایام نزدیک انتخابات سال گذشته توسط برخی افراد پشت پرده فتنه، مسأله ای مشکوک است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت.

راه نجات امت از فتنه های آخرالزمان، تمسک به ریسمان الهی ولایت و بصیرت می باشد و به یقین امتی که امام دارد و از او تبعیت می کند شکست نخواهد خورد.


89/3/12
11:7 صبح

مسأله حجاب و مقاومت فرهنگی جامعه

بدست عبدالحمید بیات در دسته

مدتی است که مسأله حجاب بیش از گذشته مورد توجه مردم کشورمان قرار گرفته است. راهپیمایی های مردمی پس از نماز جمعه، تجمع دانشجویان در مقابل شورای عالی انقلاب فرهنگی، بیانیه های گروه‌های مختلف در اعتراض به بدحجابی، موضع گیری های علماء و شخصیت های فرهنگی و... همگی نشان گر افزایش حساسیت عمومی نسبت به این ناهنجاری اخلاقی می باشد. اما در خصوص مسأله حجاب توجه به برخی نکات ضروری می نماید:

یکم: افزایش توجه به بی عفتی های موجود در جامعه نشان گر زنده بودن روح غیرت دینی در بین مردم ایران می باشد. این غیرت دینی برای حیات و پویایی یک جامعه دینی بسیار ضروری است و جامعه ای که فاقد این روحیه باشد، به ناچار در چاه تساهل و تسامح فروخواهد غلطید و در نتیجه ارزش های دینی در آن روز به روز کم رنگ تر خواهد شد. وجود این روحیه در میان مردم ضامن حفظ حدود دین مقدس اسلام در جامعه است.

دوم: زنده بودن این روحیه در مردم باید توسط مسئولین قدر دانسته شود و از آن باید در جهات مورد تاکید دین استفاده نمود. برخی از احکام بیشتر از سایرین مورد تاکید شرع مقدس اسلام قرار دارند و اسلام برای آن ها ضریب اهمیت بیشتری قائل است. دستگاه‌های فرهنگی باید براساس همین ضرایب اهمیت و نیازهای روز جامعه دینی، غیرت اسلامی امت حزب الله را جهت دهی کنند. به طور مثال یکی از مشکلات جامعه ما مسأله فساد اقتصادی و سیاسی و یا مسأله آقازاده هاست که اگر اعتراضات مردمی در این سمت و سو جهت دهی شود، فضای سیاسی- اجتماعی کشور دست خوش تغییرات عمیق و گسترده ای خواهد شد و آنان که به تعبیر حضرت روح الله «زالو صفت» هستند از بدنه نظام اسلامی جدا خواهند شد.

سوم: مسأله بدحجابی به عنوان یکی از معضلات فرهنگی کشور، ناشی از عوامل مختلفی است. از جمله آن ها می توان به تأثیر شخصیت های سیاسی و برنامه های آنان بر فرهنگ عمومی کشور اشاره کرد. زمانی رئیس دولت بازسازی از کفایت مانتو برای حجاب بانوان سخن گفت و کنار گذاشتن چادر را تلویحا تایید کرد؛ فائزه هاشمی از دوچرخه سواری بانوان سخن گفت و در تبلیغات انتخاباتی مجلس چکمه قرمز می پوشید و پس از آن دولت اصلاحات بود که با شعار آزادی به جنگ بندگی و آزادگی آمد و به سست کردن بنیان های دینی و اعتقادی مردم پرداخت. نتیجه چنین اقداماتی امروزه در جامعه به شکل بدحجابی و بی عفتی ظهور و بروز یافته است. نباید از نقش شخصیت های غیرسیاسی مثل بازیگران سینما، برخی اساتید دانشگاه و امثالهم در ترویج بدحجابی را نباید نادیده انگاشت.

چهارم: بر خلاف آن چه مشهور است بدحجابی در سال جاری افزایش نیافته است و «شیب حجاب» در کشور ما رو به بالاست. مقایسه میان وضعیت خیابان های تهران در زمان دولت اصلاحات و شرایط فعلی به وضوح همین مطلب را اثبات می کند. شرایطی که دختران محجبه در دانشگاه‌ها مورد تمسخر و توهین قرار می گرفتند با شرایط امروز تغییر محسوسی پیدا کرده است. اما آن چه قابل تامل است افزایش «مقاومت فرهنگی» در برابر انحرافات دینی و اخلاقی در بین مردم است. علی رغم گسترش روزافزون تلاش دشمن در تهاجم فرهنگی، مقاومت فرهنگی مردم در مقابل این جریان به شدت افزایش یافته است و به سادگی از کنار انحرافات موجود در جامعه نمی گذرند و در مقابل آن ها ایستادگی می کنند. چنین پدیده ای نشان می دهد جامعه ما یک قدم از گذشته خویش متعالی تر شده و آماده جهش های بزرگ در حرکت به سمت آینده می باشد.

89/1/7
1:30 صبح

ساقیا آمدن عید مبارک بادت....

بدست عبدالحمید بیات در دسته

"آقا"ی عزیز سلام

نمی دانید چقدر دلم برایتان تنگ شده است... مدت هاست در فضای حسینیه امام خمینی نبوده ام و توفیق زیارت نداشته ام

نمی دانید چقدر دوست داشتم نوروز مشهد بودم و در حرم امام رئوف(ع) دستتان را می بوسیدم...

نمی دانید چقدر دوست داشتم از نزدیک زیارتتان کنم و بگویم: سال نو مبارک...

ساقیا آمدن عید مبارک بادت...

.


89/1/7
1:19 صبح

صدا و سیما رسانه انقلاب نیست

بدست عبدالحمید بیات در دسته صدا و سیما، رسانه، نقلاب

متن زیر نقدی است بر سازمان صداو سیما که به امر دوستان سایت تربیون مستضعفین نوشته ام:

در نقد وبررسی سازمان بزرگ صدا و سیما که یکی از عوامل اصلی هویت ساز ملی است، در ابتدا باید به محدودیت های آن توجه نمود. صدا و سیما در سه جهت دچار محدودیت می باشد:

1. احزاب وجریانات سیاسی تمایل دارند افکار خود را به هر طریق ممکن ترویج و اشاعه نمایند و چه رسانه ای بهتر از صدا و سیما؟ اگر صدا و سیما برنامه ای در راستای امیال آنان تولید کرد که هیچ، والا ندای وااسلامای آنان از هر گوشه و کناری برخواهد خاست که رسانه ملی، «میلی» شده است! حال زمانی را فرض کنید که صدا و سیما بخواهد در مورد انحرافات آن ها سخنی بگوید. نامه ها و اعتراضات به مستند شاخص را که همگان به خاطر دارند نمونه ای از این فشارهای آشکار و نهان می باشد. علاوه بر خواص سیاسی، سرمایه دارانی که پول تبلیغات بازرگانی را پرداخت می کنند هم باید مورد توجه باشند تا نکند خدای نکرده روزی رنجیده شوند و درآمدهای صدا وسیما کاهش یابد.
2. باید این واقعیت تلخ را بپذیریم که نیروهای حزب اللهی کمتر وارد عرصه هنر و رسانه شده اند و برای پر کردن شبکه های مختلف رادیویی و تلویزیونی متعدد به تعداد کافی هنرمند حزب اللهی نداریم و به ناچار برنامه های تولیدی هم آنچنان که ما می خواهیم نخواهند بود. البته نباید از این هم گذشت که به نیروهای حزب اللهی آنچنان که باید میدان داده نشده است.
3. صدا و سیما یکی از بزرگترین سازمان های کشور است. دهها شبکه رادیویی و تلویزیونی برای داخل و خارج از کشور برنامه تولید می کنند. در بسیاری از نقاط دنیا دفتر نمایندگی دارد و تمام دفاتر داخلی و خارجی به پشتیبانی های فنی و مالی و... نیازمند هستند. سختی های مدیریت این مجموعه بزرگ می تواند باعث غفلت مسئولین از امر مهم تر که همان محتواست بشود. فشارهای سیاسی را هم برفشارهای مدیریتی اضافه کنید. اما به هرحال نتیجه غفلت برای ملت چیزی جز خسران فرهنگی _ اجتماعی نمی باشد. اگر کم سوادی رسانه ای و ترس از اقدام و امثال آن را هم به غفلت اضافه کنیم نتیجه همان می شود که هر روز و شب در تلویزیون می بینیم!

اما حقیقت آن است که صدا و سیمای کنونی بیش از هر چیز از سیاستگذاری های نادرست رنج می برد. صدا و سیما نخواسته یا نتوانسته صدا و سیمای «انقلاب اسلامی» باشد. صدا و سیما خود را به رسانه ای حداقلی تقلیل داده است که همه چیز حتی اسلام در آن حداقلی هستند و هیچ کس بیش از امت انقلابی که همه هستی خود را برای انقلاب گذاشته اند سانسور نمی شود. صدا و سیما نتوانسته است «بسیجی» عمل کند. سخنان حضرت روح الله در آن گلچین می شوند، قسمت هایی که علیه سرمایه داران زالو صفت و متحجرین است حذف می شوند و آن قسمت هایی که دعوت به تقوا یا علیه دشمنان خارجی هستند بارها و بارها پخش می شوند. یعنی نباید سخنان امام امت(ره) نارضایتی برخی از عوامل داخلی را برانگیزاند! بگذریم از غربت «آقا» که حتما شما هم تجربه کرده اید که ایشان در جلسه سخنرانی مطالبی را بیان می فرمایند و شب هنگام، موقع پخش سخنانشان بخش هایی از آن سانسور می شود! هنگامی که سردار سعید قاسمی در برنامه دیروز، امروز، فردا بخش هایی از سخنان امام و آقا را می خواند به نظر می رسید برای اولین بار است که در صدا و سیما چنین مطالبی گفته می شود و برای بسیاری مطالبی جدید و عجیب می نمود. گفته می شد آن شب سردار قاسمی «تند» حرف زد. یعنی آن قدر سخنان امام امت(ره) به گوش ملت نرسیده بود که تند به حساب می آمد. بگذریم که مصدوم شدن بازیکن ذخیره فلان تیم بارها و بارها مورد بررسی قرار می گیرد اما از شهادت جانبازان شیمیایی در تخت بیمارستان و جلوی چشمان فرزندانش با بی اهمیتی عبور می کنند و حتی در قالب یک خبر ساده چیزی از آن اعلام نمی کنند. 
اسلامی که در صدا و سیما مطرح می شود، با صد تأسف اسلام ناب نیست بلکه در بسیاری موارد مظهری از اسلام ظاهرگرا می باشد که سجاده پیرزنی در گوشه منزل و یا سفره افطار خانواده ها در ایام رمضان اوج اسلام گرایی آقایان می شود. در بیان اسلام ناب هم حداکثر به پخش چند سخنرانی محدود می شوند؛ در حالی که بازتولید مفاهیم متعالی در قالب های هنری خاص رسانه که از وظایف اصلی و بنیادین این برادران محسوب می شود کاملا مغفول می باشد و از ابزار هنر در راستای هدف بهره ممکن برده نمی شود. اسلام امریکایی که حضرت امام(ره) در مقابل اسلام ناب محمدی مطرح کردند کاملا مغفول است. یعنی نه اسلام ناب معرفی می شود و نه اسلام امریکایی. هر دو در حد ظواهر به مردم نشان داده می شوند. تصویر زیر را ببیند و فکر کنید اگر دشمن منافق بخواهد از آن استفاده کند که خاندان پهلوی هم اهل دین و دیانت بودند چقدر کارایی دارد؟ و در مقابل رسانه ملی آن قدر اسلام امریکایی را دور از دسترس نشان می دهد کسی فکر نکند ممکن است مصداق همین اسلام در حوزه های علمیه قم وجود داشته باشد. و مگر پیام امام(ره) در مورد برخی افراد در قم نبود؟
 

نگاه اشتباه به مفاهیم دینی خود را در برنامه های مختلف نشان می دهد. در برنامه های دفاع مقدس هم حداکثر به جنبه حیات فردی شهدا توجه می شود بدون آن که حیات اجتماعی آن ها دیده شود. سبک زندگی شهدا در خانواده، دانشگاه، شهر و روستا و تعاملات اجتماعی آن ها هرگز دیده نمی شود و این بزرگواران در نهایت به افرادی گوشه گیر تبدیل می شوند که در نهایت هم کشته شدند و خوشا به حالشان! در حالی که سبک زندگی شهدا که آن را «زندگی در بستر شهادت» می نامیم بهترین نمونه و نشان از اسلام ناب در مقابل اسلام تهجر و قعود می باشد. نتیجه این نگاه به دفاع مقدس هم نتیجه اش کلیشه ای شدن موضوع شده که تاثیرگذاری آن را کاهش داده است.
هر چند که نباید از زحمات شبکه های بین المللی صدا و سیما چشم پوشید اما سیاستگذاری غلط در حوزه جهان اسلام نیز بیداد می کند. نگاه «امت واحده» به امت اسلامی ترویج نمی شود. بی توجهی به مسمانان از چین و ژاپن تا افریقا تا اروپا و امریکا تا بی توجهی به برادران افغانی، ترکمنستانی، آذربایجانی را چگونه می توان توجیه کرد؟ آن قدر بر غرور ملی تکیه کرده ایم که تواضعِ برادری فراموش شده است. مردم افغانستان به ما ایرانی ها «وطن دار» می گویند، یعنی هم وطن! می دانید چرا؟ می گویند ایران مدت استقلال افغانستان را در قرارداد با انگلیسی ها تا مدت 90 سال قید کرده است و الآن 90 سال تمام شده و ما قطعه ای از خاک ایرانیم. در مورد آذربایجان هم ماجرا از همین قرار است. مردم ما خبر ندارند که در دفاع مقدس شهدای افغانی و لبنانی و امریکایی وعراقی هم داشته ایم که در راه آرمان های انقلاب به شهادت رسیده اند. ملت ایران تصویری از پیشروی انقلاب اسلامی در خارج از کشور را ندارند و نمی داند که برای فتح سنگرهای کلیدی جهان راه طولانی ای را طی کرده اند. از سوی دیگر مسلمانان خارج از کشور هم تصویری صحیح و جامع از انقلاب را نمی بینند. برادری از یکی از کشورهای فارسی زبان اعتراض می کرد که من هرچه شبکه جام جم را نگاه می کنم اثری از انقلاب نمی بینم. برادر عرب زبانی از اینکه شبکه العالم «سید القائد» را «المرشد الاعلی» می گوید شکایت داشت. شبکه های داخلی نه تصویری جامع از برادران مسلمان خارج از کشور نشان می دهند و نه تصویری از تداوم انقلاب اسلامی در بین امت های مسلمان و علاقه آن ها به ملت ایران. رسانه های برون مرزی هم «اسلام مبارزه» را به خوبی نمایش نمی دهند و مثلا مصلحت می دانند از حکم اعدام سلمان رشدی سخنی نگویند. نتیجه این سیاستگذاری غلط در داخل کشور شعار نه غزه نه لبنان می شود و در خارج از کشور از دست دادن مخاطبان انقلابی.
صدا و سیما در خصوص کارکرد خویش نیز دچار ابهام در سیاستگذاری است. عموما رویکرد «مخدر و مُسکر» بر برنامه ها وجود دارد. صدا و سیما به جای آن که «دانشگاه عمومی» باشد و به «تبیین حق» بپردازد، در بسیاری موارد اعتیادآور و غفلت زا ظاهر می شود. بدترین جلوه این نوع نگاه در ایام اغتشاشات پس از انتخابات امسال جلوه پیدا کرد که به جای شفاف سازی و تبیین حقیقت برای مردم، هر روز بعد از ظهر مسابقات فوتبال دنیا به صورت مستقیم پخش می شد! چرا که تصور می شد لازم است رسانه به عنوان مخدر ظاهر شود نه مبیِّن. به هر حال رسانه ای که جزئی از نظام اسلامی محسوب می شود باید برای خود مشخص کند که جایگاهش در تعالی افراد جامعه کجاست؟ بازیکنان تیم های فوتبال ارزشمندتر اند یا علما؟ اینکه این صحنه پنالتی بود یا نه مهم تر است یا فقر و استضعاف فکری_فرهنگی تماشاچیان همان مسابقه؟ و هزاران سوال از این دست سوالاتی است که جواب آن ها تاثیری تعیین کننده در سیاستگذاری های صدا و سیما خواهد گذاشت. پر بیننده ترین برنامه های تلویزوین معمولا برنامه های طنزی هستند که اگر آثار مخربی بر فرهنگ عمومی کشور نداشته باشند، اثر سازنده آن چنانی هم ندارند و به برنامه ای مُسکر و مخدر محسوب می شوند.
در خصوص «عدالت رسانه ای» نیز وضع به همین منوال می باشد. ماجرای اتوبان تهران _ شمال همواره مورد توجه رسانه «ملی» بوده است اما این که چه تعداد از روستاهای کشور اصلا راه روستایی ندارند هرگز مورد توجه نمی باشد. فرض کنید برق تهران برای ساعتی قطع شود؛ چقدر در مورد این موضوع مصاحبه انجام خواهد شد و چه مقدار از زمان اخبار سراسری برای آن صرف می شود؟ اما اینکه به برخی مناطق کشور اصلا برق نرسیده است چه اهمیتی دارد؟ رسانه «ملی» به رسانه «مناطق خاصی از تهران» و نه حتی همه تهران تبدیل شده است. اگر بر اثر بارندگی منازل مسکونی جنوب تهران آسیب ببینند با بی توجهی از کنار آن عبور می شود اما آب گرفتگی خیابان های شمال شهر بارها و بارها بررسی می شود. هر چند شبکه های استانی گامی مناسب در جهت حل این مسأله بوده اند اما شبکه های سراسری هرگز به شبکه های ملی به معنای صحیح آن تبدیل نشده اند و عدالت رسانه ای را رعایت نمی کنند. 
از سوی دیگر نظام رسانه ای کشور مبتنی بر نظام فرهنگی کشور طراحی نشده است و کشورمان به شدت به سیاستگذاری کلان در این خصوص نیازمند می باشد. نظام رسانه ای کشور شامل صداو سیما، مطبوعات، کتاب، اینترنت و سینما به شدت «تهرانیزه» شده می باشد و این باعث ضربه خوردن فرهنگ های بومی بخش های مختلف کشور می شود. ابهام در نظام رسانه ای هر کشور باعث ابهام در آینده فرهنگی آن کشور و تهدیدهای جدی در امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی در آینده نه چندان دور خواهد شد. باید هر چه سریع تر این ابهام از نظام رسانه ای کشور زدوده شود. صدا و سیما به عنوان پرمخاطب ترین و فراگیرترین رسانه داخلی نقش اساسی و پراهمیتی در ساختن آینده فرهنگی کشور دارد و هرگز این نقش پر اهمیت نباید مورد غفلت واقع شود.
علی رغم همه انتقاداتی که به سازمان صدا وسیما وارد است از برخی اقدامات قابل تقدیر نیز نباید چشم پوشید. گذر از سریال های طنز کم محتوا به سریال های پرمخاطبی چون یوسف پیامبر(ع) یا توجه به تاریخ معاصر کشور در برخی سریال های دیگر، برخی اقدامات قابل تقدیر در حوزه شفاف سازی فضای جامعه در ایام پس از انتخابات، ساخت سریال هایی چون «دارا و ندار» در موضوع فقر و غنا، ساخت مستندهایی جذاب از تاریخ انقلاب و حیات امام(ره) و امثال این ها قابل از جمله اقدامات تقدیر می باشد که امیدواریم موقتی و مناسبتی نبوده و «نشانه های تحول» در صدا و سیما باشند و با تقویت آن ها و بر طرف نمودن نقاط ضعف، رسانه ای در سطح و طراز انقلاب اسلامی ملت ایران شکل بگیرد.


88/11/15
4:7 عصر

تولید محوری یا محتوا محوری؟

بدست عبدالحمید بیات در دسته سینمای انقلاب اسلامی

سینمای انقلاب اسلامی… "ترکیب اضافی" بسیار زیبایی است و بیانگر آرمان های ما در سینما. از سینما انتظار داریم همه ظرفیت های خود را بکار گیرد تا ارزش های انقلاب اسلامی را به نمایش بگذارد. اما حیف که به نظر می رسد فقط یک ترکیب "اضافی" است. پس از سی و یک سال از پیروزی انقلاب، مروری بر آثار سینمایی تولید شده واقعا حسرت آفرین است. از پاره ای آثار فاخر و ارزشمند که بگذریم، روح حاکم بر فیلم های سینمایی تولید شده با روح انقلاب اسلامی سازگاری چندانی ندارد. بسیاری از فیلم هایی که به اسم فیلم های معناگرا و مذهبی تولید شده اند، در زمان طاغوت هم قابل تولید بودند. این آثار مذهبی فارغ از معنای جهاد هستند. جهاد همان گم شده سینمای ماست. امام خمینی(ره) در پیام خود به هنرمندان، مرز بین هنر برخاسته از اسلام ناب و اسلام امریکایی را چنین معرفی می کنند: « هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه داری مدرن وکمونیسم خون آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل ، اسلام التقاط، اسلام سازش وفرومایگی ، اسلام مرفهین بی درد، و در یک کلمه "اسلام امریکایی " باشد… تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب ، و در راس آنان امریکا و شوروی ، را بیاموزد.»  
مشکل ما در سینما کمبود محتوا نیست. ما میراث داران ابن سیناو شیخ اشراق و ملاصدرا و حافظ و سعدی و حضرت روح الله هستیم. ما حرف های زیادی برای گفتن به جهانیان داریم. اصلا به قول شهید آوینی «در جهان امروز کسی جز ما حرفی برای گفتن ندارد و این شجره‌ی نورسته‌ی مبارک انقلاب، تنها نهال سبزی است که در این برهوت خشک و تشنه روییده است.» جهان در آستانه ظهور به شدت تشنه شنیدن پیام اسلام ناب می باشد. پر فروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران، فیلمی است که با زبان طنز بخش کوچکی از حرف های ما را نشان می داد. یقین دارم که اگر حرف هایمان را به صورت جدی و هنرمندانه ارائه بدهیم، تاثیرگذارترین فیلم هم، فیلم ما خواهد شد. همان طور که تاکنون نیز فیلم های جبهه انقلاب، از زمره تاثیرگذارترین ها بوده اند.
سینمای ما اسیر روشنفکرانی شده است که پیروزی انقلاب به فیلم هایشان روسری را اضافه کرد و چند دقیقه ای را سانسور نمود. در فیلم هایشان مدام جانوری به اسم انسان را می بینی که فارغ از ارزش های والای انسانی است و زندگی اش در شکم و شهوت خلاصه می شود. این روشنفکران به برکت سوابق طولانی خود در سینمای ایران، مراکز دانشگاهی آموزش هنر را در دست گرفته اند. چه بسیارند دانشجویانی که با انگیزه های والا وارد دانشکده های هنر می شوند اما از هنر برایشان موهایی پریشان و سیگاری بر گوشه لب باقی می ماند. به نظر می رسد برای نجات سینمای رو به انحطاط کشورمان باید طرحی نو درانداخت. بگذاریم آنان که نمی خواهند با آرمان های انقلاب هماهنگ شوند، از قطار انقلاب پیاده شوند. از اسم و رسم آنان نترسیم و سعی نکنیم به بهای بی توجهی به جوانان انقلابی، آنان را نگه داریم. در جوایز جشنواره ها، بیش از توجه به ظاهر، به محتوا بپردازیم. چرا که عاقلان به مظروف می نگرند نه به ظرف - هرچند هرچه اثری به لحاظ ظاهر زیباتر باشد، ارزشمندتر است-. ما چه بخواهیم چه نخواهیم برخی طاقت با انقلاب ماندن را ندارند و به ناچار به دامان شرق و غرب پناه خواهند برد. بیایید فرزندان انقلاب را در آغوش انقلاب حفظ و تربیت کنیم تا بتوانیم با ابزار هنر سنگرهای کلیدی جهان را فتح نماییم. 
باید به جای تاکید برتولید هر چه بیشتر و رقابت با کمپانی های فیلم سازی در تعداد فیلم ها و "تولید محوری" به "محتوا محوری" روی آورد. کمیت آثار تولید شده اولویت ندارد، چرا که می توان سالانه صدها فیلم تولید کرد که هیچ نسبتی با انقلاب اسلامی ندارند، و خود را در عرصه رقابت «کمی» پیروز دانست. اما تولید محتوا بر مبنای انقلاب اسلامی شاخصی است «کیفی» که هر گام در این عرصه یک پیروزی و فتح می باشد. در این صورت «خواهیم دید که چگونه سخن ما که آوای اصیل فطرت الهی انسان است، قلب‌ها را و فردای جهان را تسخیر خواهد کرد و عَلم عدالت را بر فراز این ظلم‌آباد برخواهد افراشت.» 



88/11/15
4:4 عصر

زیرا که طعم ساندیس، شهد است راستی راستی!

بدست عبدالحمید بیات در دسته

با مدعی مگویید، اسرار عشق و مستی
زیرا که طعم ساندیس، شهد است راستی راستی!

ای کاش میر میدید، انبوه عاشقان را 

تا بی خبر نمیرد، از درد خود پرستی 

جانباز شیمیایی، با شیخ گفت: «جانا! 

با کافران چه کارت؟ گر بت نمی پرستی»  

دندان گرگها را، هر کودکی ببیند 

ای پیر انقلابی! چشمت چرا تو بستی؟ 

عاشق شو ارنه روزی، این صبر هم سرآید 

اذن ولی نباشد، پنداشتی که جستی؟ 

یارب شکسته حالان، طاقت دگر ندارند 

تا کی کنند اجانب، چندین دراز دستی  

گویی ولی شناسان، رفتند از این ولایت 

خط امام گم گشت، زین کارگاه هستی  

آن روز دیده بودم، این فتنه ها که برخاست 

کز بغضِ رایِ ملت، یک دم نمی نشستی!   

این عشق دست طوفان، خواهد سپردت ای میر! 

بازآ به نزد ملت، وآن روزگار مستی 

با اجازه از حضرت حافظ 
محمد صادق باطنی 
15 دی 1388


88/8/27
9:35 عصر

"ایـن عمــار" کــه از دسـت شمــا دق بکند؟

بدست عبدالحمید بیات در دسته انتخابات، شعر سیاسی، جنبش سبز

دیگر از این همه نیرنگ به تنگ آمــده است
با علی لشکر شبرنگ به جنگ آمـده است

هان ببینید چه دندان به غضب می سـایند
کـه به پیکـار "علـی" شیـر عـرب مـی آینـد

فـاش پیـداست کـه از غیـظ برافـروختـه اند
و چه کیـن ها که در انبان دل اندوخته اند
*

ظـــاهـــرا  غصــهء میراث پـیـمـبـــر  دارنـــد
تــا علــی را مـگـر از مسنـد دیـن بـر دارنـد

پس چه در خانه نشستیم؟ علی تنها ماند
منتظــر بهـر چـه هستیم؟ علـی تنهـا مـاند

پـای در معـرض حفـره اسـت، مراقب باشیم
کـوفــه آبستـن کفــر اسـت، مراقـب باشیـم

با ولـی باش مگـو راه ولایـت سخــت اسـت
آنکــه هـم پـای ولایـت نـرود بـدبخــت اسـت

این چه فتنه است که آفت زده ایمــان ها را
"
ایـن عمــار" کـه روشـن بکنــد جــان هـا را

"
ایـن عمــار" کــه تـبـیـیــن حقــایق بکند**
"
ایـن عمــار" کــه از دسـت شمــا دق بکند؟

خصم در گوشه نشسته است که تزویر کند
نکـنــد بــاز تــو را فـتـنــه زمـیــن گـیــر کـنــد

نکـنــد بــا شـتـــر مـعــرکــه هـمـــراه شـوی
نکـنـــد مـثـل "
بنی ساعده" گـمــراه شـوی

خـصــم خـصــم است ولو یار نمــاید خود را
در پــس دیــن تــو انـکــار نـمـــایـد خـــود را

دشمن این مرتبه قرآن سر نی خواهـد بـرد
آنکه مرداست به این مسأله پی خواهدبرد

نـیــزه نـیــزه اسـت ولـو بـر ســر او قـرآن هـا
کفر کفری است که بر خواستـه از ایمان ها

نیز
ه نیزه است ودراین غائله خون خواهد ریخت
کفر
از این سجده بی مغز برون خواهد ریخت

شک نکن بعـد ولی روح ولا خواهد سوخت
کودکی در کبد کرب و بلا خواهد سوخـت...

 

 

http://bedahe.blogfa.com/


88/8/21
11:36 عصر

من هم فیلتر شدم!!!

بدست عبدالحمید بیات در دسته

نظرسنجی وبلاگ بنده فیلتر شده! به هرحال نظرسنجی و نتایج آن به شرح زیر بود:

کدامشان خائن ترند؟

1.هاشمی رفسنجانی 61 رای

2.میرحسین موسوی   41 رای

3.مهدی کروبی         9 رای

4.محمد خاتمی        37 رای

اصلاحیه: با در نظر گرفتن آرای باطله کروبی پنجم شده!!!


88/8/21
11:20 عصر

الغرض معنی آزادی اگر این باشد...

بدست عبدالحمید بیات در دسته انتخابات 22 خرداد، میلاد عرفان پور

دوست عزیزی دارم بنام میلاد عرفانپور. از رویش های انقلاب اسلامی است و طبع شعر فوق العاده ای دارد. از شاگردان علیرضا قزوه و مرحوم قیصر امین پور است و تا کنون سه مجموعه شهر از او منتشر شده : 1. از شرم برادرم(1385) 2. پاییز بهاری است که عاشق شده است(1386) 3.پاد شهر(1388) و دو مجموعه در دست انتشار هم دارد. به مناسبت وقایع اخیر شعری زیبا سروده که شنیدن آن از زبان خودش بسیار شیرین تر است تا خواندن آن:

نه ! امیدی به شما نیست، حقارت ، آزاد

هرچه خواهید بگویید جسارت ، آزاد

آبروی وطنم یوسف بازار شده ست

ثمن بخس ، فراوان و تجارت ، آزاد

شیختان با همه شیرینی و شهرآشوبی

فتویِ فتنه فرستاد : شرارت ،آزاد

راه بر مشت گره کرده ی مردم بستید

تا به دشمن شود انگشت اشارت، آزاد

 حرم از دست حرامی نگرفتیم که باز

پیک و پیغام فرستید که غارت، آزاد

 پاکدامن وطنم را به کسی نفروشید

خاصه این فرقه ی از قید طهارت ، آزاد

بی وضو زائر این خاک نباید! چه کسی

گفته این قوم نجس را که زیارت ، آزاد؟

الغرض معنی آزادی اگر این باشد

وقت آن است  بگوییم اسارت آزاد

سایر شعرهای زیبایش را در وبلاگ شعرکده بخوانید

 


88/6/24
4:27 عصر

در حاشیه بازی آزادی

بدست عبدالحمید بیات در دسته

هرچه به انتهای تبلیغات انتخابات دهم نزدیک تر می شدیم فضای دوقطبی بین مردم گسترده تر و شدیدتر می شد. هواداران القابی را به هم نسبت می دادند، با یکدیگر جدال هم می کردند اما فضا طوری بود که همه مردم احساس می کردند این دو قطب حتی بعضا در معیارهای انتخاب نیز هم نظرند ولی به مصادیق متفاوتی رسیدند. در میان مردم به جز قشری که در مبانی با هم متضاد بودند کسی با کسی سر جنگ نداشت. اکثریت اعضای دوقطب حداکثر طرف مقابل را گرفتار یک اشتباه بزرگ می دانستند و البته اشتباه را قابل گذشت.

در هر صورت در این انتخابات بیش از هر مورد مشابهی فضا استقلال – پرسپولیسی شده بود و دردمندان صاحب تحلیلی که فضا را رصد می کردند نگران بودند. دریکی از این اردوگاه ها افرادی حضور فعالانه پیداکردند که سابقه دشمنی واضحی با انقلاب را در کارنامه به همراه داشتند و هنوز خاطرات سالهای گذشته از ذهن ها دور نشده بود. هرچند نامزد آن اردوگاه خود را از جنس دیگری می نامید و مدعی بود آنها هم مثل دیگرانی با سلایق مختلف سیاسی تنها حضور دارند. اما بصیران جامعه احساس کرده بودند که نه آن شخص، دیگر مرد گذشته است و نه آن افراد تنها حاضر و ناظرند که بیش تر درجایگاه خط دهنده به اردوگاه قرار گرفته اند.

فضای استقلال – پرسپولیسی بسیار مناسب است تا کسانیکه به دنبال اهدافی غیراز برگزاری یک فوتبال زیبا! هستند برفضا مسلط شده و به کمک عده ای تماشاگرنما به مسموم کردن فضای ورزشگاه قبل از بازی و آماده کردن فضا برای موج سواری بر احساسات هواداران تیم پیروز و بازنده مشغول شوند. فرض کنید حساسترین شهرآورد (دربی) تاریخ دو تیم برگزار شود و بیشترین تماشاچی ممکن آنهم پس از طی صف های طولانی به ورزشگاه بیاید و یکی از تیم ها ببازد و تیم دیگر پیروز بشود ، حساسیت این بازی هم از پیش به هوادارن منتقل شده باشد. حالا متصور شوید که مربی تیم بازنده نپذیرد که "بازی آزادی" را آن هم با فاصله 11 گل باخته است و خود را برنده بخواند و بگوید که : « همه کارشناسان (بخشی از همان دنبال کنندگان اهداف دیگر) پیش از بازی پیش بینی می کردند تیم من برنده است و مگر بازی زیبای تیم من را ندیدید ، امکان ندارد من شکست خورده باشم. » و هرچه به او می گویند : « تیم مقابل هم خیلی خوب بازی کرد. درضمن پیش بینی های دیگری هم بود ، اصلا پیش بینی که روی کاغذ است و نتیجه بازی وسط میدان مشخص می شود. » گوشی برای شنیدن نداشته باشد. که : « به نظرمن داور 3-4 صحنه مشکوک به پنالتی را برای تیم من نگرفت است » و هرچه کارشناسان می گویند: « آن صحنه ها پنالتی نبود. اصلا پنالتی بود اصلا گل برای تیم شما، بازهم که اختلاف 11 گل جبران نمی شود. » و مربی بازهم بگوید : « من نمی دانم یا من را برنده اعلام می کنید یا باید بازی از نو برگزار شود. » و داور و فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی و ... را مقصر اعلام باختش بداند. در چنین شرایطی آنها که از این بازیها دنبال اهداف خود هستند آتش بیار معرکه می شوند. از تشنج در ورزشگاه شروع می کنند و با قشون کشی و شیشه اتوبوس شکاندن و آتش بازی خیابانی و ... فضا را برای بهره خود بازتر می کنند.

مردمی که اکثریت قریب به اتفاق آنها آمده بودند تا یک بازی حساس و زیبا را تماشا و تیم خود را تشویق کنند ، ناگهان چشم بازکرده و خود را وسط یک جنگ خونی می بینند. مردمی که پیش از بازی کل کل می کردند و حتی شعار هم علیه هم می دادند اما دشمن نبودند. و البته جنگ، تر و خشک را با هم می سوزاند و این سوختن ها آتش کینه را شعله ور می کند.

این وسط کنفدراسیون جهانی فوتبال و چند فدراسیون دوست، قلدر و همسایه! هم که فوتبال را ارث پدری خود می دانند ، ضمن ابراز انزجار از دخالت در فوتبال داخلی کشورها ، نسبت به نتایج شهرآورد مزبور شدیدا ابراز نگرانی می کنند و می گویند که پشتیبان تیم بازنده تا استیفای حقش خواهند بود. طرفداران تیم بازنده هم کم کم باورشان می شود که گویی تمام کائنات دست به دست هم دادند تا حق آنها را بخورند و به تدریج اصلا منکر می شوند که امکان داشته بازنده هم بشوند و تصور می‌کنند اساسا مگر تیم برنده طرفدار هم دارد؟! کافیست در اثر این حواشی فضا کمی هم امنیتی بشود و حافظان امنیت هم احیانا اشتباهاتی را مرتکب شوند تا همه چیز به نظر هواداران تیم بازنده مشکوک بیاید و تصورکنند که داور ، فدراسیون فوتبال ، سازمان تربیت بدنی و حتی قوانین فوتبال نیز همه دست به دست هم دادند تا آنها را بازنده کنند آن هم با اختلاف 11 گل ! و آنقدر در هیجان اند که یادشان می رود که کنفدراسیون جهانی فوتبال و آن کشورها و این کارشناسان اردوگاه بازنده با اساس "بازی آزادی" در این کشور مشکل دارند. مربی بازنده هم عصبانی از باخت است و حرفهایی که می زند بیش از آنکه مستدل و منطقی و حاکی از یک حق خوری و خیانت بزرگ باشد تحت هیجان و عصبیت و اطلاعات غلط همین مخالفان بازی آزادیست و البته سخنان هیجانی مربی بازنده در ملتهب شدن فضا و ایجاد تصورات وهم آلود برای هواداران نیز کم تاثیر ندارد.

اما آنچه درنهایت پس از این گردوخاک ها می ماند از یک طرف کدورت بین تماشاگرانیست که مشتاقانه آمده بودند تا یک گام به پیش رفتن فوتبال کشورشان را نظاره کنند. خدشه ای بزرگ به اعتماد بخشی از طرفدران فوتبال به داوران ، فدراسیون ، قوانین و ... وارد شده است درکنار آن بی میلی نهادهای فوتبال و مردم طرفدار فوتبال نسبت به اعتماد دوباره به تیم بازنده برای بازیهای آینده همه و همه خسارتهاییست که جبران آن ساده نیست و از طرف دیگر آن "بازی زیبای آزادی" و نتیجه آن است که یقینا با چشم بستن از صحنه تاریخ محو نخواهد شد.

در جنگ بعد از این انتخابات خیلی ها به حق و ناحق ضربه خوردند ، کتک خوردند ، باتوم خوردند ، سنگ به سرشان خورد ، دست و پایشان شکست ، چاقو خوردند و ... از همه بدتر عده ای کشته و شهید شدند. آن بسیجی که با ماشین از رویش رد شدند و او را شهید کردند و 7 بسیجی دیگر ، مردم عادی ، آن مادر و دختری که در مهدکودک بودند ، خانم ندا آقاسلطان و احیانا بعضی طرفداران بی گناه از دو گروه. مهم است که چه کسانی در این صحنه ها خباثت به خرج داده اند و چه کسانی اشتباه کرده اند و باید در محکمه قانونی به کارشان رسیدگی شود اما مهمتر آنست که چه کسی این صحنه را درست کرد تا اساسا خباثت یا اشتباهی بتواند رخ دهد و عده ای به حق یا ناحق آسیب ببینند و کشته یا شهید بشوند؟ بر چه اساسی این صحنه را درست کرد آیا واقعا حقی از او پایمال شده بود یا گمان می کرد حقی از او پایمال شده است؟

اینجا حکایت امیرمومنان (ع) و عمار(س) و معاویه نیست و اگرهم باشد تاویل روایت غیر ازآن است که روزهای پس از انتخابات باب شد. علی (ع) برای احقاق حقی قطعی دست به جنگ برده بود و مقصر کشته شدن یاران حقی مثل جناب عمار(س) سرداران باطل اند. علی (ع) پایه شناخت حق را ظن و گمان و تخمین های خود و یارانش قرار نداد. علی (ع) دنبال حقی رفت که با قطعیت می دید و این یاران معاویه بودند که دنبال حقی وهمناک ساخته دست معاویه و عمروعاص به راه افتادند و به خیال حق به جنگ حق واقعی رفتند.

چند هفته که به چند ماه میل می کند، گذشته است و کسی که به اذعان سایت خودش لااقل 40000 ناظر برسر صندوق های رای داشته است هنوز نتوانسته چند صندوق را پیداکند که آمار اعلام شده توسط وزارت کشور و آماری که ناظرانش در دست داشتند و آن را امضا کردند تفاوت چندانی کند. هنوزهم باطرح معضلات پیش از انتخابات ، شبهات تکراری چند بار پاسخ داده شده و ادعاهایی نظیر صندوق دوجداره! که بیشتر برای فیلم های سینمایی مناسب است در گزارش تفصیلیشان مدعیست که انتخابات باید ابطال شود و اگر دوباره برگزار شد و باز من انتخاب نشدم باید دوباره ابطال شود (جمله ای که در دیدار یکی از مسئولین بیان کرده بود). یکی از نزدیکان وی چند ساعت پیش از اتمام انتخابات گفت که او با 30 میلیون رای پیروز شد و دیگری پیشاپیش پیروزیش را تبریک گفت. چندین و چند هفته گذشته است و هنوزهم دلیل متقنی که بتواند لااقل یکی دو میلیون رای را جابجاکند هم اقامه نکرده اند. آیا این جز تبعیت از ظن و تخمین های فرضی است؟بگو : آیا نزد شما دانشى[ استوار و منطقى مُستدل بر عقایدتان ] هست که آن را براى ما آشکار کنید ؟ شما فقط از پندارهاى واهى و پوچ پیروى می‌کنید و جز به حدس و گمان تکیه نمی‌زنید و فقط تخمین می‌زنید.

قُلْ هَلْ عِندَکُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إَلاَّ تَخْرُصُونَ(148 انعام)

بگو : آیا نزد شما دانشى[ استوار و منطقى مُستدل بر عقایدتان ] هست که آن را براى ما آشکار کنید ؟ شما فقط از پندارهاى واهى و پوچ پیروى می‌کنید و جز به حدس و گمان تکیه نمی‌زنید و فقط تخمین می‌زنید.


مهم است که در دعوای خانوادگی به اشتباهات اعضای خانواده رسیدگی شود اما مهمتر آنست که چه کسی براساس ظنّخود فریب دشمن را خورد و دوستان را به دشمنی با یکدیگر واداشت؟

شخصی با شعار "قانونگرایی" ، "مبارزه با رمالی و کف بینی" ، "اخلاقی شدن دولت برای رعایت اخلاق در جامعه" ، "عزت آفرینی برای کشور در جهان" و با ادعای این که "ولایت فقیه کشور را در برابر کودتاها حفظ می کند" به میدان آمد و پس از دیدن نتایج تنها و تنها به خاطر ظن و گمان و تخمین های خود و اطرافیانش که "تو پیروزی" بدون ارجاع به مراجع قانونی و نادیده گرفتن قانونی که خود با ورود به انتخابات آن را پذیرفته بود؛ احساسات عده ای را جریحه دار کرد و مردم را به جان هم انداخت، عده ای را به کشتن داد ، آسایش مردم را مختل کرد ، عزت ملی و امنیت ملی را به چالش کشاند و اخلاق را در جامعه تنزل داد. به این نیز اکتفا نکرد و آنجاکه حکم ولایت فقیه را شنید هم از ادعای خود عبور کرد. چرا؟ چون هنوز هم گمان می کرد که حقی از او پایمال شده است گمانی که اگر دلیلی متقن و محکمه پسند برای آن وجود داشت ارائه می کردند.

در این حوادث طرفداران ، مردم ، نیروهای مردمی و ... حداکثر اشتباه کردند و البته باید به اشتباهات همه رسیدگی کرد اما آقای مربی! اگر از توهینی که به 600000 هزار مجری و ناظر انتخابات که از مردم عادی و اقشاری پاک مثل معلمان بودند، کرده اید بگذریم؛ اگر از حقی که ظالمانه از لااقل 24.5 میلیون نفر مخالفتان پایمال کردید هم بگذریم، اما آقای مربی! شما و تمام سیاسیونی که پشت شما پنهان شده بودند بابت این همه خسارت مقصرید و باید پاسخگو باشید. به امید روزی که شاهد محاکمه مقصرین اصلی و احقاق حقوق ملت ایران باشیم.


وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ(36 یونس)

و بیشتر آنان[ در عقاید و آرایشان ] جز از گمان و ظن پیروى نمیکنند، یقیناً گمان و ظن به هیچوجه انسان را از

 حق بى نیاز نمی‌کند[ و جاى معرفت و دانش را نمی‌گیرد] مسلماً خدا به آنچه انجام می‌دهند، داناست . 
http://nazare3.com

<      1   2   3   4   5   >>   >