سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/11/15
4:7 عصر

تولید محوری یا محتوا محوری؟

بدست عبدالحمید بیات در دسته سینمای انقلاب اسلامی

سینمای انقلاب اسلامی… "ترکیب اضافی" بسیار زیبایی است و بیانگر آرمان های ما در سینما. از سینما انتظار داریم همه ظرفیت های خود را بکار گیرد تا ارزش های انقلاب اسلامی را به نمایش بگذارد. اما حیف که به نظر می رسد فقط یک ترکیب "اضافی" است. پس از سی و یک سال از پیروزی انقلاب، مروری بر آثار سینمایی تولید شده واقعا حسرت آفرین است. از پاره ای آثار فاخر و ارزشمند که بگذریم، روح حاکم بر فیلم های سینمایی تولید شده با روح انقلاب اسلامی سازگاری چندانی ندارد. بسیاری از فیلم هایی که به اسم فیلم های معناگرا و مذهبی تولید شده اند، در زمان طاغوت هم قابل تولید بودند. این آثار مذهبی فارغ از معنای جهاد هستند. جهاد همان گم شده سینمای ماست. امام خمینی(ره) در پیام خود به هنرمندان، مرز بین هنر برخاسته از اسلام ناب و اسلام امریکایی را چنین معرفی می کنند: « هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه داری مدرن وکمونیسم خون آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل ، اسلام التقاط، اسلام سازش وفرومایگی ، اسلام مرفهین بی درد، و در یک کلمه "اسلام امریکایی " باشد… تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب ، و در راس آنان امریکا و شوروی ، را بیاموزد.»  
مشکل ما در سینما کمبود محتوا نیست. ما میراث داران ابن سیناو شیخ اشراق و ملاصدرا و حافظ و سعدی و حضرت روح الله هستیم. ما حرف های زیادی برای گفتن به جهانیان داریم. اصلا به قول شهید آوینی «در جهان امروز کسی جز ما حرفی برای گفتن ندارد و این شجره‌ی نورسته‌ی مبارک انقلاب، تنها نهال سبزی است که در این برهوت خشک و تشنه روییده است.» جهان در آستانه ظهور به شدت تشنه شنیدن پیام اسلام ناب می باشد. پر فروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران، فیلمی است که با زبان طنز بخش کوچکی از حرف های ما را نشان می داد. یقین دارم که اگر حرف هایمان را به صورت جدی و هنرمندانه ارائه بدهیم، تاثیرگذارترین فیلم هم، فیلم ما خواهد شد. همان طور که تاکنون نیز فیلم های جبهه انقلاب، از زمره تاثیرگذارترین ها بوده اند.
سینمای ما اسیر روشنفکرانی شده است که پیروزی انقلاب به فیلم هایشان روسری را اضافه کرد و چند دقیقه ای را سانسور نمود. در فیلم هایشان مدام جانوری به اسم انسان را می بینی که فارغ از ارزش های والای انسانی است و زندگی اش در شکم و شهوت خلاصه می شود. این روشنفکران به برکت سوابق طولانی خود در سینمای ایران، مراکز دانشگاهی آموزش هنر را در دست گرفته اند. چه بسیارند دانشجویانی که با انگیزه های والا وارد دانشکده های هنر می شوند اما از هنر برایشان موهایی پریشان و سیگاری بر گوشه لب باقی می ماند. به نظر می رسد برای نجات سینمای رو به انحطاط کشورمان باید طرحی نو درانداخت. بگذاریم آنان که نمی خواهند با آرمان های انقلاب هماهنگ شوند، از قطار انقلاب پیاده شوند. از اسم و رسم آنان نترسیم و سعی نکنیم به بهای بی توجهی به جوانان انقلابی، آنان را نگه داریم. در جوایز جشنواره ها، بیش از توجه به ظاهر، به محتوا بپردازیم. چرا که عاقلان به مظروف می نگرند نه به ظرف - هرچند هرچه اثری به لحاظ ظاهر زیباتر باشد، ارزشمندتر است-. ما چه بخواهیم چه نخواهیم برخی طاقت با انقلاب ماندن را ندارند و به ناچار به دامان شرق و غرب پناه خواهند برد. بیایید فرزندان انقلاب را در آغوش انقلاب حفظ و تربیت کنیم تا بتوانیم با ابزار هنر سنگرهای کلیدی جهان را فتح نماییم. 
باید به جای تاکید برتولید هر چه بیشتر و رقابت با کمپانی های فیلم سازی در تعداد فیلم ها و "تولید محوری" به "محتوا محوری" روی آورد. کمیت آثار تولید شده اولویت ندارد، چرا که می توان سالانه صدها فیلم تولید کرد که هیچ نسبتی با انقلاب اسلامی ندارند، و خود را در عرصه رقابت «کمی» پیروز دانست. اما تولید محتوا بر مبنای انقلاب اسلامی شاخصی است «کیفی» که هر گام در این عرصه یک پیروزی و فتح می باشد. در این صورت «خواهیم دید که چگونه سخن ما که آوای اصیل فطرت الهی انسان است، قلب‌ها را و فردای جهان را تسخیر خواهد کرد و عَلم عدالت را بر فراز این ظلم‌آباد برخواهد افراشت.» 



88/6/1
4:30 عصر

ای کاش من هم یک بسیجی نبودم!

بدست عبدالحمید بیات در دسته انتخابات 22خرداد، اغتشاشات، علما، بسیجی مظلوم، سیاست

عبدالحمید بیات
در ایام فتنه پس از انتخابات دائما در مورد حقوق زندانیان و ضرورت دلجویی از آنان و خانوادشان و جبران اموال آسیب دیده از اغتشاش گران می شنیدیم. اما کدام یک از بزرگان نظام از هاشمی رفسنجانی گرفته تا لاریجانی و احمدی نژاد در خصوص ضرورت دلجویی از بسیجیان صحبت کردند؟
به راستی جرم بسیجیان چیست که از ضد انقلاب گرفته تا مدعیان انقلاب همگی علیه آنان سخن می گویند؟ چرا میرحسین موسوی در تبلیغات انتخاباتی خود در ارومیه با اشاره به جمع بسیجیان اعلام می کند که متاسفانه ریشه برخی مشکلات کشور را داریم مشاهده می کنیم؟ به راستی در جریان اغتشاشات چه کسانی بیشترین آسیب را دیدند و بیشترین دلجویی از چه کسانی به عمل آمد؟
باید به صورت چند بسیجی اسید می پاشیدند تا صدای وا اسلامای برخی درآید؟ باید چند نفر از بسیجیان به ضرب گلوله زخمی می شدند تا بگویند علیه بسیج اسلحه کشیده اند؟ باید رگِ گردن چند بسیجی با تیغ موکت بری بریده می شد تا لازم شود از خانواده شان دلجویی شود؟ چند نفر بسیجی باید مظلومانه در حالی که در گوشه خیابان منتظر تاکسی بودند در زیر چرخ های ماشین های مدل بالا له می شدند و اسمشان نه در ردیف شهدا بلکه در ردیف تصادفی هاو نفله ها می آمد تا دل نازک آقایان بسوزد؟ من به چشم خودم دو نفر از دوستانم را دیدم که به جرم این که پیاهنشان روی شلوار است روبروی در دانشگاه مورد حمله ماشین های سبز قرار گرفتند. راستی مسئولان دلسوز نظام! تا به حال پرسیده اید چرا هفت بسیجی شهید پایگاه مقداد با وجود آن که مسلح بودند به کسی شلیک نکردند تا این که هر هفت نفر مظلومانه به دست مردم عادی و نه اغتشاش گران(!) به شهادت رسیدند؟ می دانید با کوکتل مولوتوف به منزل چند نفر از حزب اللهی ها حمله کردند؟ موتورهای سوخته را جزء آمار خسارات هایی که باید پرداخت شود آورده اید؟ دختری که چادر از سرش کشیده شد را جزء کسانی که باید از آنان دلجویی شود می دانید؟ هیچ می دانید قطعه بتون 40-50 کیلویی اگر از طبقه چهارم ساختمانی رها شود و بر سر بسیجی ای بیفتد، او حداکثر چند روز به حالت کما در بیمارستان زنده می ماند؟ دو- سه روز بیشتر زنده نماند... تا به حال سفیدی مغز سر دوستتان را بر روی آسفالت خیابان دیده اید؟ ما دیده ایم! خیلی زیبا بود. چشم های پاکش را می گویم که هرگز به نامحرمی نگاه نکرده بود.
آقایانی که در قم نشسته اید و دلسوزی می کنید! این بار روی سخنم با شماست:
قاعده «امکان اشرف» را که انشاءالله بلد هستید؟ در دریای علم تان به خوبی وجود اشرف را درک کرده اید و می دانید بسیجی اهل نماز و روزه و نماز شب و تحجد بر بی نماز و روزه خوار شرافت وجودی دارد. می دانستید دیگر؟! و یا دختر مومنه محجبه بر دختر بدحجاب اهل فساد. نماز جمعه کذایی را که انشاءالله دیدید؟ بی نمازانی که ادعای دفاع از اسلام دارند را می گویم. دلتان برای آنان سوخت و در خطبه های نمازجمعه قم و تهران خواستید که از این کفار دلجویی شود. کفار؟ تعجب کردید؟ نه! شما اهل علم و حدیث پیامبر(ص) هستید. شما مصداق «فارجعوا الی روات احادیثنا» هستید. بهتر از من این حدیث را بلدید که «مَن تَرَکَ الصلاه بِعَمدٍ وَلو بِرَکعَهٍ فقد کَفَر». قطعا ترجمه نیاز ندارید ولی به هر حال معنایش این است که کسی که به عمد حتی یک رکعت نماز را ترک کند، کافر است. چه شد آیت الله ه.ر و آیت الله اَ و آیت الله ج در تهران و قم تقاضای دلجویی از اینان را کردید ولی در مورد شهدای مظلوم بسیجی دم نزدید؟ به راستی در فلسفه شما فیلسوفان بزرگوار تغییری در امکان اشرف و شرافت ذاتی و مکانی رخ داده است؟ طبق قاعده ماضیه(!) اولی بر ثانوی مرجح است و تار موی او بر تمام وجود دیگری شرافت دارد.
شنیده اید که دختر چادری ای را در ورودی دانشگاهی برهنه کرده اند؟ جا دارد که از شنیدن این خبر دق کنیم و بمیریم. البته به همت بسیجیان عواملش بازداشت شدند. راستی خواسته بودید بازداشتی ها آزاد شوند، بازداشت شده ها در حوالی دانشگاه ناموس شما آزاد خواهند شد. قبول؟! از کدامشان دلجویی کنیم؟ از بازداشتی های مظلوم یا از آن دخترک معصوم؟ در کدامین جبهه اید؟ اگر دلتان با حق است چرا زبانتان برای کفر و نفاق می چرخد؟ 
میدانید چهره زیبا و نورانی برخی از بسیجیان تا همیشه عمرشان زشت و قرمز باقی خواهد ماند؟ چرا که بر رخسارشان اسید پاشیده اند. حال از کدامشان دلجویی کنیم؟ اصلا دلجویی به چه کار آن عزیزان می آید؟
زخم شمشیر را البته دارویی هست. اما زخم زبان را چه کنیم؟ مرگ بر بسیجی را شنیده اید؟ بسیجی برو خونتون شام نمی دن را چه؟ مرگ بر دیکتاتور؟ یا این که یک میلیارد گم شده در جیب بسیجیان است را شنیده اید؟ شوخی کردم! این ها که زخم زبان نیست. قبل از انتخابات جماعتی از سبز پوشان چشمشان به من افتاد و مرگ بر بسیجی گفتند، پوزخند نمکینی زدم و رفتم. از دخترانی که شب هنگام در وسط خیابان های تجریش و سعادت آباد روسری خود را برداشته بودند و شعار می دادند: «با موسوی، بی روسری» انتظاری جز شعار مرگ بر بسیجی نیست. اما علمای علم لا ینفع! یک بار، فقط یک بار از مسئولان امر خواستید که از بسیجیان دلجویی کنند؟ البته «لانرید منکم جزاء و لاشکورا». ما را نیازی به دلجویی شما نیست. نوشتم که شاید از جهل مرکب خارج شوید. نوشتم تا بدانید در گفتن ها و نگفتن هایتان چه چیزی خوابیده است. نمی دانم این همه علم رجال و اصول در تحلیل شرایط کمکتان نکرد؟ نمی دانم اخبارتان را چند نفر فاسق گرفته اید؟ اما «إن جاءکم فاسق بنأ فتبینوا». از حسینقلی و یوسف و امثالهم که انتظاری نیست. اما شما را به خدا لحظه ای تأمل کنید! مگر جرم بسیجیان چیست که آنان را کم ارزش تر از دختران بدحجاب می دانید؟ شما که درخطبه های نمازجمعه تان علیه حجاب آنان هم دم برنمی آورید؟ اگر آن حجت غایب ظهور کند، کدام علما در مقابلش ایستادگی می کنند؟ همان علمایی که بصیرت ندارند. «الا ولایحمل هذا العَلَم الا اهل البصر و الصبر». آقایان عَلَم ولایت با عِلم حمل نمی شود. با بصیرت حمل می شود...
امام عزیزمان که خدایش رحمت کناد، می فرماید(به مضمون): جنگ ما در آینده با کفر نیست. بلکه جنگ، جنگ اسلام ناب محمدی با اسلام امریکایی خواهد بود...



88/5/27
4:8 عصر

نماز شُکر...

بدست عبدالحمید بیات در دسته ولایت، آزادگان، نمازجمعه، هاشمی رفسنجانی، منافق، جنگ صفین

عبدالحمید بیات

تلویزیون عراق با پخش تصاویری از حضرت امام(ره) که بسیار لاغر و رنجور و در بیمارستان بستری شده بودند، اعلام کرد: «]امام[خمینی رهبر ایرانیان، دارفانی را وداع گفت.» صدای فریاد وشیون اسرا به به آسمان برخاست. بچه ها به شدت می گریستند، به سر و روی خود می زدند و ضجه می نمودند. رهبر عزیزمان، پدر بزرگوار و فرزانه مان رحلت کرده بود و ما را با غم بزرگ رفتن خود، تنها و بی کس و یتیم گذاشته بود.
آن شب همه اشک ماتم ریختند و تا صبح ناله کردند. از چهره یکایک اسرا، حزن، اندوه و غم می بارید؛ به جز چند خائن و جاسوس عمدتا طرفدار منافقین و گروهکهای معاند که با کمال وقاحت و بی شرمی، آهسته و در گوشه و کنار آسایشگاه، بچه ها را مسخره می کردند و لبخند می زدند... یکی_ دو نفرشان شروع کردند به خواندن نماز شکر؛ کسانی که هرگز عبادت نکرده بودند و هیچ گاه نماز نخوانده بودند، حالا نمازخوان شده بودند ...
آن چه خواندید قسمتی بود از خاطرات یکی از آزادگان همیشه سرافراز. تاریخ اسلام مملو از حضور کسانی است که در راه ضربه زدن به ولایت به هر وسیله ای حتی شعائر دینی چنگ می زنند. اینان با آیه شریفه «لاحکم الا لله» و بر سر نیزه کردن قرآن، علیه علی(علیه السلام) قیام می کنند. حسین ابن علی(علیهما السلام) را به جرم خروج از دین و خارجی بودن به شهادت می رسانند و خود را مومن و متدین معرفی می کنند! خط نفاق در تمام طول تاریخ ادامه داشته و همیشه عده ای «فی قلوبهم مرض» به اسم دین در مقابل دین حق ایستادگی می کنند. امروز هم عده ای با شعارهای «الله اکبر» و «یا حسین» و نماز خواندنِ با کفش می خواهند واقعه تلخ صفین و قرآن های بر نیزه را تکرار کنند اما هیهات که شیعه علی(علیه السلام) فریب چنین بازی ای را بخورد و دست از مولایش بدارد. دوران غفلت شیعیان به سرآمده و شیعیان در ایران و لبنان و کشمیر و عراق و... ولی خود را شناخته اند و هرگز فریب این منافقان را نخواهند خورد. هرگز آن روز نخواهد رسید که سیدعلی به مالک بگوید: مالک برگرد. بلکه امروز عصر ظهور است و بسیجیان سیدعلی همچون کوه آهن در مقابل فتنه ها و فریب ها ایستادگی خواهند کرد و خیمه معاویه های زمان را به آتش خواهند کشید.



88/5/11
10:20 عصر

توسعه و تعالی در انقلاب اسلامی

بدست عبدالحمید بیات در دسته انقلاب اسلامی، ولایت، توسعه، تعالی

عبدالحمید بیات
1.انقلاب اسلامی با هدف «تعالی» عالم بشریت و در ادامه خط انبیای الهی شکل گرفت و در همان اوایل ظهور و بروز خود اهالی انقلاب را به سطح بالایی از تعالی فکری و اعتقادی رساند. ظهور انسان هایی که تمام شئون زندگی خود را در نسبت با ولایت تعریف می کردند و حب و بغضشان نسبت به هر فرد براساس رابطه او با ولی خدا بود. اهالی انقلاب هرآنکه از ولایت فاصله گرفته را بدون در نظر گرفتن جایگاه مادی اش طرد می کردند. اینان افرادی حق پرست –و نه شخصیت پرست- بودند که براساس حدیث «إعرف الحق تعرف أهله» دو مرجع تقلید و رئیس جمهور زمان خود را بدون لحظه ای تردید به کناری نهادند.
2. شعار محوری حاکمان ایران در دهه هفتاد توسعه یا Development بود. شعاری که بسیاری در ابتدا آن را مساوی با مفهوم رشد در ادبیات اسلامی می پنداشتند. اما به مرور زمان مشخص شد توسعه نه تنها معنای رشد نمی دهد بلکه در مواردی در خلاف جهت رشد و تعالی انسان هاست؛ و دقیقا به همین دلیل بود که ولی امر مسلمین دوران توسعه را دوره «بازسازی» و نه سازندگی می نامیدند. هر چند که برخی نیز فریب ظاهر این شعار را خوردند و در لابلای چرخ دنده های توسعه از حقیقت انقلاب غافل شدند.  
3. تفاوت اساسی میان حاکمیت اسلام و طاغوت در اطاعت از ولی خدا و ولی شیطان است. مومنین تحت ولایت ولی خدا حق را شناخته و براساس آن سایرین را می سنجد. هر آنکه با «ولایت» بود اهل حق است؛ و سایرین هر که باشند و هر سابقه ای که داشته باشند اگر خارج از امر ولی عمل کنند از دایره اهل حق خارج می شوند. چه بسیارند کسانی که در صدر اسلام نمادهایی از حقیقت بودند اما پس از مدتی دچار انحراف گشتند و شدند آنچه شدند.
4. امروز انقلاب اسلامی در آغاز دهه چهارم خود با کسانی مواجه شده است که خود را افرادی انقلابی و از اهالی انقلاب می دانند اما در حقیقت میان سبک حیات و حب و بغضشان و انقلاب اسلامی فاصله ای بس عظیم وجود دارد. اینان فرزندان توسعه ای هستند که ارتباطشان با ولایت و معیار حق تضعیف شده و سوابق انقلابی عده ای آنان را فریفته خویش کرده است. اینان دیگر همانند دهه 60 نمی توانند منحرفین از ولایت را طرد کنند هر چند که منحرفین نه مجتهد باشند و نه مرجع تقلید. اما فرزندان و اهالی انقلاب تمامی امور را با معیار ولایت می سنجند و در راه حق و حقیقت لحظه ای دچار شک و تردید نمی شوند.




86/10/20
11:52 صبح

چرا شهرهایمان را سیاه پوش می کنیم

بدست عبدالحمید بیات در دسته

در ایام ماه محرم ما ایرانی ها سعی میکنیم حسینیه ها، درب منازل، خیابان‌ها ورودی ادارات و بسیاری از جاهای دیگر را با پرده های مشکی بپوشانیم. اما آیا استفاده از این حجم عظیم از پارچه اسراف نیست؟

در پاسخ به این سؤال باید دقت کنیم هرچه که زیاد مصرف بشود دلیل بر اسراف شدن آن نیست. مثلا همیشه آب بسیاری در ژنراتورهای آبی در حال مصرف شدن است، اما آیا این آب در آن حالت اسراف می شود؟(دقت کنید فقط لحظه ای که در ژنراتور می باشد نه پس از آن). پس ما باید به کلیت مطلب فکر کنیم و استفاده ای که از این پرده ها می شود نه اینکه بدون در نظر گرفتن سودو زیان هر زیادی را اسراف بدانیم.

براساس اعتقادات شیعه در ایام شهادت حضرت امام حسین(ع) تمام عالم هستی، ملائک، تمام موجودات و حتی جمادات در غم و غصه بسر می برند. در روز شهادت ایشان حتی سنگ ها ناله می زنند " کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران"؛ اما مشکل این جاست که بشر با حواس محدود خود نمی تواند عزاداری کائنات را درک کند. ما صدای گریه های پرندگان را نمی شنویم، ما اشک سنگ ها را نمی بینیم، ما حتی عزاداری نزدیکترین روستا به هیئتمان رانمی توانیم ببینیم. یکی از دلایل پرده زدن ها و دسته های عزاداری این است که فقط جلوه کوچکی از عزاداری کائنات برای ما جلوه گر شود. روزی که شما صبح از خواب بیدار می شوید و می بینید تمام کوچه ها و خیابان های شهر شما سیاه پوش هستند، غم بر دل شما می نشیند و متوجه می شوید "امروز اول محرم است". ما وقتی قدردان این پرده زدن ها و هیئت های مذهبی می شویم که روز عاشورا در یکی از خیابان های کشورهای غربی قدم بزنیم و هیچ نشانه ای از عزا و عزاداری نبینیم در آن لحظه همواره آرزو می کنیم ای کاش در این خیابان پرچم های مشکی بودند و یکنوا سرود غم می سرودند، ای کاش دسته های زنجیر زنی و سینه زنی بودند و مردم یکصدا  "برمشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا" را زمزمه می کردند، ای کاش من در لابلای دسته های عزاداری بودم و بر سر‌و‌سینه می زدم و هزاران ای کاش دیگر...

پس این پرده ها شعاری از شعارهای شیعیان هستند و همواره شیعیان با تلاش کنند شعارهای خود را زنده نگه دارند که شعار هم جزیی از مذهب ماست .

می توانید به کتاب پانزده گفتار شهید مطهری قسمت لزوم تعظیم شعائر اسلامی مراجعه کنید


86/10/8
5:11 عصر

آقای خاتمی زمان جنگ کجا بودید؟

بدست عبدالحمید بیات در دسته

آقای خاتمی سلام

به عنوان یک ایرانی که آزادی قلم و بیان دارم یک سوال می پرسم:حضرت عالی زمان جنگ کجا بودید؟ زمانی که این مرز و بوم به فداکاری نیاز داشت سوراخ موش را چند می خریدید؟ به نظر شما شهید فهمیده در دریای خزر کشته شد یا در خلیج فارس؟ قتلگاه فکه در شمال شرق است یا شمال غرب؟ شهید همت در بوسنی کشته شد یا در لبنان؟ سخنرانی های امام(ره) برای زمینیان بود یا برای مردم مریخ؟!

 اگر می گویید مملکت به آدم های تحصیل کرده هم نیاز داشت پس آیا بهتر نبود امام حسین(ع) هم در کوفه یک مطب پزشکی داشتند و در عین مداوای بیماران به تبلیغ اسلام نیز می پرداختند؟! آیا شعار آزادی شما در نهایت به سکس و بی بند وباری منتهی نشد؟ بگذریم که نقد شما فایده ای ندارد و تنها به خاطره ای از شهدا اکتفا می کنم:

سردار حجازی می گفت:در منطقه بودم جوانی خوشگل و باریک اندام با لباسهای زیبا و ژیگول آمد اونجا و گفت اومدم جبهه خدمت کنم.خودش رو ناصر نیکنام معرفی کرد.به قیافش نگاه کردم حدس زدم به درد جبهه نمی خوره دلم نیومد بگم نه، گفتم جایی برای کار شما نداریم فقط یه آشپزخونه هست می تونی اونجا خدمت کنی.جواب مثبت داد و رفت آشپزخانه....یه روز تو عملیات برای توپخانه نیرو کم اوردیم .ایشون رو معرفی کردم اما چشمم آب نمی خورد به دردشون بخوره دیگه هم یادم رفت که یه ناصر خوشگلی تو آشپزخانه داشتیم.

به هر حال گذشت تا جنگ تمام شد و من داشتم یه روز از شمال رد می شدم که عکس بزرگ وآشنایی رو دیدم کنار خیابون به راننده گفتم نگه داشت.رفتم جلوتر دیدم نوشته "سالروز شهادت شهید ناصر نیکنام"

کارم رو رها کردم و رفتم بنیاد حفظ آثار اونجا پرونده ایشون رو درآوردم یادم اومد که همون جوان خوش قیافه است پرونده اش رو خواندم متوجه شدم دانشجوی فوق تخصص جراحی مغز  در آمریکا بوده وقتی جنگ پیش میاد درس رو رها می کنه و میاد جبهه و بقیه ماجرا که خواندید. آقای حجازی می گفت: اون وقت بود که فهمیدم چرا ما شهید نشدیم و اینها از راه اومدن رو رفتن...

خلاصه آقای خاتمی اگر مبانی اسلام را قبول ندارید و یا برخی از فروع را بهتر است رسماً اعلام کنید و لباس پیامبر(ص) را به زمین بگذارید.که اگر چنین نکنید از منافقین هستید اگر باور نمی کنید به کتاب 15 گفتار شهید مطهری در قسمت مسئله نفاق مراجعه کنید

                                                                                                                                                            والسلام


86/9/19
4:0 عصر

تأثیر فرهنگی قوه قضاییه در جامعه

بدست عبدالحمید بیات در دسته

سلام قول داده بودم عنوان این مطلب موسویان و فرهنگ سازی قوه قضاییه!!! باشه ولی به علت تاملات بیشتر من به تأثیر فرهنگی قوه قضاییه در جامعه تبدیل شد.

بدون مقدمه می رویم سر اصل مطلب:

در بررسی پدیده های اجتماعی یکی از عوامل بسیار مهم افزایش میل به جرم و ارتکاب آن پایین بودن میزان مجازات می باشد.با رد اتهام موسویان در دو مورد از سه مورد موارد اتهامی ایشان در صورت اثبات جرم بین سه ماه تا یک سال زندان دارند که قابل معاوضه با جریمه نقدی است پس در نتیجه تبلیغ علیه کشور بزرگ ایران کمتر از یک سال زندان جریمه و حدود صد میلیون دلار پاداش(مبلغ پرداختی از سوی دستگاههای اطلاعاتی بیگانه)در پی دارد.هم اکنون نگاهی به جامعه پر از مشکلات اقتصادی ایران بی اندازید.بسیاری از مردم با مشکل روبرو هستند(هر چند که این بسیاری از این مشکلات به دلیل وجود جامعه مصرفی است و رقابت در مصرف نه تولید). پس مشکل مردم با وطن فروشی تأمین خواهد شد و کم نیستند کسانی که حاضرند برای امرار معاش به تبلیغ علیه نظام بپردازند چنان که بارها دیده ایم که حتی برخی حاضرند دین خود را به بفروشند(وهابیت در جنوب ایران سعی در خرید دین!!!دارد با پرداخت ماهیانه حدود 300،000 تومان)

البته شرافت مردم مانع از وطن فروشی می شود و در نتیجه در رقابت برای مصرف گرایی دست به کارهای چون اختلاس؛کلاهبرداری،زمین خواری و انواع و اقسام فسادهای اقتصادی آبرومند روی می آورند و به دلیل برخورد قاطع!قوه قضاییه حتی به قهرمان ملی (مثل شهرام جزایری)تبدیل می شوند.تصور کنید حجم کل دزدی های کشور در حدود 210 میلیارد تومان است و برای مقابله با آن دستگاه عظیم نیروی انتظامی به صورت شبانه روز تلاش می کند اما حجم چند صد یا چند هزار میلیاردی مفاسد اقتصادی تقریبا بررسی نمی شود و حداکثر رسانه ملی در یک جهاد بسیار بزرگ آقای آ-آ را با 10 میلیون تومان به عنوان مفسد اقتصادی اعلام(!!!)می کند که خوشبختانه جهت حفظ آبروی آ-آ هیچ کس ایشان و امثال ایشان را نخواهد شناخت.

یکی از وظایف قوه قضاییه این است که مردم احساس کنند که اگر مورد ظلم واقع شوند به راحتی می توانند حق خود را پس بگیرند.اما متأسفانه امروز علاوه بر مشکل قبلی یعنی اطاله دادرسی با موضوعاتی چون قضات رشوه بگیر،سیاسی شدن پرونده ها و پشت پرده پرونده ها روبرو می شوند.

در جامعه ای که قوه قضاییه ضعیف عمل کند اولین نتیجه آن دلسردی مأمران نظامی و اعتظامی می شود . مثلا بارها از مأمورین مبازره با قاچاق شنیده ایم که می گویند فلان قاچاقچی بزرگ را با سختی گرفتیم، تحویل قوه قضاییه دادیم ولی پس از اندکی آزاد شد.یا بارها از مردم شنیده ایم که آیا اراذل و اوباش دستگیر شده باز هم بزودی وارد کوچه و خیابان های ما می شوند؟!

حال جامعه ای را تصور کنید که قوه قضاییه خود را عادل نمی داند و یا فراتر از آن این قوه را ظالم می داند: این حس سبب بوجود آمدن گروه های مختلف در برخورد با مشکلات می شود: 1)گروهی از مذهبی هایی که دست به کارهای تندی همچون اعدام انقلابی و امثالهم می زنند
2)گروهی از عناصر ضد انقلاب که با استفاده از چنین تفکری سعی در براندازی انقلاب و ایجاد شورش می کنند که اگر حرفشان حق باشد سرکوب کردن آن بسیار دشوار خواهد بود.

3)گروهی از مردم که سرخوده شده و عکس العملی همچون عکس العمل مردم در دوران جبارین انجام می دهند و به رفتاری گوشه گیرانه و یا حداقل رفتاری منافقانه دست می زنند.

4)گروهی از مردم که با استدلال های حق، دست به دامن علما شده و دادگاههای محلی یا حتی کشوری مستقل از حکومت تشکیل می دهند(شبیه آنچه در دوره پهلوی یا قاجار رخ داد)

در نهایت نتیجه پرونده موسویان در هر صورت سبب ایجاد اختلال هایی در نظام فرهنگی جامعه می شود.و شایسته است قوه قضاییه ضمن اجرای عدالت در مورد ایشان با اعلام اخباری مبنی بر احکامی سخت(هر چند در مورد ایشان اجرا نشود) موجبات حفظ اقتدار این قوه،حکومت و ترس خائنین را فراهم آورد.

نقل است که یکی از سرداران سپاه آغا محمد خان قاجار به او خبر داد که فلان سردار قصد کشتن تو را دارد.آغا محمد خان دستور داد صحت و سقم خبر را از افراد مختلف تحقیق کنند. نتیجه تحقیق این شد که خبر کذب بوده و آن سردار بی گناه ولی آغا محمد خان دستور داد هر دو سردار و تمام کسانی که در مورد قتل آغا محمد خان از  آنها سؤال شده وبه قتل برسند به این دلیل که چند روزی«فکر» قتل او در سر آن ها بوجود آمده است.

البته قطعا از قوه قضاییه انتظار چنین اعمالی را نداریم ولکن انتظار هم نداریم که همانگونه که امروز شاهدیم از این پس نیز شاهد ضعف در اجرای قانون باشیم.


86/9/1
2:35 عصر

جهانی سازی،جهانی شدن و جهان سازی

بدست عبدالحمید بیات در دسته

جهانی سازی اصطلاحی است که چند سالی زیاد به گوشتان رسیده ولی در مورد جزویات آن باید باید بیشتر آگاهی پیدا کنید.

این واژه بیشتر توسط دولت های غربی بکار برده می شود.منظور از جهانی سازی تبدیل کشور ها به یک کشور جهانی بزرگ می باشد(دهکده جهانی)به این معنی که باید فرهنگ های متفاوت در فرهنگ و ایدئولوژی برتر(ایدئولوژی غربی)محو شوند.ریشه این تفکر که البته به این صراحت بیان نمی شود،در دوران رنسانس است.تاریخ نگاران اروپایی سعی کردند تاریخ جهان را براساس تاریخ اروپا بنویسند و جامعه شناسان اروپایی نیز ادعا کردند که نظریاتشان در مورد مردم سراسر جهان صادق است.جالب اینکه بسیاری از روشنفکران کشورهای در حال توسعه نیز چنین تفکراتی را قبول کرده و تلاش می کردندو می کنند کشورهای خود را بر اساس همان تفکرات اداره کنند و در دانشگاه ها نیز با اصرار تمام مطالب کتب غربی را تدریس می کنند(به جوامعی چون ایران،لبنان،افغانستان و همچنین لژ های فراماسونری توجه داشته باشید)آن قدر در دانشگاهها بر مطالب غربی تاکید می شود که شاید اشتباه نباشد که آنها را ((لژهای فراماسونری مدرن)) بنامیم.جهانی سازی یعنی مدیریت و سیاست گذاری کشورها به نحوی که همه شئون آنها به غربی ها شبیه بشود.این مسئله به قدری جدی است که آخرین گردهمایی کشورهای غیر متعهد در مورد تعدد فرهنگ ها برگزار شد که در واقع اعتراضی به جهانی سازی تلقی می شود.

جهانی سازی در ایران:در دوران طاغوت پدیده جهانی سازی با فعالیت گسترده دولت وقت بسیار واضح بود به حدی که موجب اتحاد عوامل غیر اسلامی(ملی گراها)با عوامل اسلامی جهت سرنگونی حکومت شد که البته پس از مدتی از هم جدا شدند.

پس از انقلاب تلاش زیادی برای مقابله با این مسئله انجام شد(کارهایی چون انقلاب فرهنگی)که البته به دلایل مختلف از نظر من با شکست نسبی مواجه شده است هر چند این تلاش انقلاب به صورت آرام و بی سر وصدا ادامه دارد.در هر صورت هر کشوری برای رسیدن به اهداف خود نیازمند اندیشمندانی است که بتوانند برای آن اهداف تئوری طراحی کرده و آن تئوری ها را اجرا کنند در اوج نیاز کشور ما به چنین افرادی موج گسترده ترور اندیشمندان آغاز شد و نظریه پردازان انقلاب چون بهشتی،باهنر،مطهری و...یکی پس از دیگری ترور شدند.همزمان با مصیبت ها مسئله دفاع از میهن نیز فرصت کارهای ریشه ای برای رها شدن از سیستم جهانی سازی را از ما گرفته بود.

پس از جنگ،دوران سازندگی آغاز شد که  متاسفانه ویرانگری شدیدی در عرصه های مختلف بوجود آورد.در این دوره افراد انقلابی و رزمندگان جنگ به جرم اینکه در جبهه ها فرصت تحصیلات دانشگاهی نداشته اند و بی سواد! هستند از عرصه های حکومتی طرد شدند و به جای آن ها تکنوکرات های بزدلی که در دوران نیاز کشور به آن ها،در اروپا مشغول تحصیل(بخوانید فرار)بودند وارد حکومت شدند.نتیجه بسیار واضح است:افرادی که برای کشور خود ارزش چندانی قائل نبودند قطعا ریشه اقتصاد و صنعت و دانشگاههای مارا بر اصول جهانی سازی قرار دادند....

در دوران اصلاحات،شخصیت هایی با ظاهر اسلامی و سوابق انقلابی که در عین حال از گذشته خود(کمک به انقلاب)پشیمان بودند توانستند حکومت را در دست گرفته و به جبران گذشته ها بپردازند!!!این قشر حداکثر توان خود را در استحاله انقلاب و فروپاشی از درون قرار دادند و نوک پیکان حملات آن ها دین اسلام بود(توهین به اهل بیت در نشریه ها،حمله به ولایت فقیه،مد سازی لباس هایی با آرم صلیب،مقابله کنترل شده با مفاسد اجتماعی به نحوی که باعث گسترش آن ها شدو...از نشانه های این اقدامات پشت پرده است)

جهانی شدن:به این معنی است که دولت های دارای نظریات مدیریت جهان(شوروی سابق،امریکا،ایران)تلاش می کنند شعارهای خود را یه نحوی به جهانیان برسانند که افراد دهکده جهانی سعی کنند خود و حکومت هایشان را شبیه آنها کنند.به طور مثال شعار ما در مورد آزادی فلسطین با  اعلام روز جهانی قدس جهانی شد ومردم اکثر کشور های اسلامی و حتی حکومت هایشان را تحت تأثیر قرار داد.یا حکم امام(ره)در مورد اعدام سلمان رشدی مردم مسلمان و غیر مسلمان و حتی علمای سنی را تحت تاثیر قرار داد.

جهان سازی:مرحله بعد از جهانی شدن،جهان سازی است به این معنی که شما وقتی توانستید شعارهای خود را جهانی کنید و مردم دنیا یا برخی کشور ها پیام شما را پذیرفتند و قت آن است که بر اساس آن شعار ها جهان بسازی

از نظر من کشور انقلابی ما با همه مسائل و موانع و مشکلات در حال گذار از جهانی سازی به جهانی شدن است.فعالیت های دولت نهم در برقراری روابط اقتصادی-فرهنگی با کشورهایی که تا حدی شعار ما را قبول کرده اند‍،پشتیبانی از مبارزان سراسر جهان و از همه مهمتر سخنان آقای احمدی نژاد در مورد لزوم تغییر نظام های بین المللی نشانه های بسیار خوبی از جهانی شدن ماست.

تذکر: 1.همان طور که در بالا گفتم برای رسیدن به آرمان های کشور باید کار علمی انجام دهیم و این همان کلام مؤکد و مکرر رهبر انقلاب(حفظه الله)در مورد لزوم تولید علم است.پس برادرم قلم بردار و لشکر فرعون در آب ریز

       2.هرگز فکر نکنی اسلام نیازمند توست بلکه من و تو شبیه آن کسی هستیم که از شدت ارادت به امیرالمومنین(ع)در دوران قحطی شهر خود کوزه ای پر از آب کرد و برای آن حضرت برد غافل از اینکه ایشان در بین دو رود دجله و فرات هستند وآب گوارا دارند.


<      1   2