7:44 عصر
نامه پدر شهید پازوکی به پسر شهیدش
بدست عبدالحمید بیات در دسته
به نام خدا، خدایی که خلق کرد جهان را از نیستی و ما را آفرید تا او را ستایش کنیم. از من پدرت شمس الله به تو پسر عزیزم مجید پازوکی که خواست خدایت را اجابت کردی و ما را با غم و اشکهایمان تنها رها کردی.
در تنهایی اتاقت که سالهای قبل در نیایش پروردگارت مینشستی و همه چیز را فراموش میکردی، نشسته ام و در فکر این جهان و افکاری که تو را به سوی خدا برد غوطه ورم. به گذشته فکر می کنم، ناگهان با فریاد «ای مجید» که با صدای بلند از حلقومم خارج میشود و در زیر زمین خانه انعکاس پیدا میکند، از خود بیخود میشوم. با اشکی که بی ریا از چشمانم سرازیر میشود، احساس میکنم در گوشه و کنارم نشستهای. به هر طرف که نگاه میکنم، در رویای افکارم تو را میبینم.
احساس میکنم هنوز صدایم میزنی و میگویی:«آقا بیا چایی حاضره». در این لحظه چشمانم از اشک پر شده و قادر به نوشتن نیستم. یاد زمانی میافتم که در بیمارستان مصطفی خمینی برای معالجه کلیههای بیمروتی که از فاو سوغاتی آورده بودی، در اتاق عمل بسر میبردی. من مثل اسپندی که در آتش میسوزد و صدای سوختن آن به گوش میرسد، جلوی اتاق عمل میسوختم و ساعتها قدم میزدم و هرچه دعا بلند بودم زیر لب زمزمه میکردم.
الهی شکر، خداوند تو را برای مدتی به ما قرض داد، تا از تو صبر و بردباری بیاموزیم. یادم نمیرود وقتی که از درب منزل دست در دست علی و مجتبی وارد میشدی، به خدا قسم چنان شاد میشدم که قادر به بیان آن نیستم. افسوس که غرور بیجای پدری نمیگذاشت آنچه در قلبم میگذرد، در بیانم احساس کنی.
و حال روزها را به امید شبهای جمعه و دیدار مزارت به شب میآورم، تا شاهد زیارت مزارت توسط مردم اهل دل و مخلص باشم. شاید به من هم وقت زیارت داده شود تا بتوانم خاک عطرآگین مزارت را در بغل گیرم و ببوسم. در کربلای فکه بگیرم. چگونه جایی است، نمیدانم.
وقتی که مین منفجر شد، تو چه حالی داشتی؟ در آن تنهایی دشتهای بیانتها، چه بر تو گذشت؟ چه کسی توان آن را دارد که زمان و مکان، و تنهایی و غربتی را که بر تو گذشت پیش خود حلاجی کند؟ در آن لحظه به چه کسی فکر میکردی، به مادر، پدر، همسر، فرزندانت و یا فقط به خدای مهربان؟ آیا کسی بود که سرت را بر زانویش قرار داده، تو را دلداری دهد و شهادتین را برایت زمزمه کند؟
همه دوستان دور و نزدیک ما را به صبر و بردباری گوشزد میکنند، چه کنم وقتی که چشم دل میسوزد و اشک بیاختیار از چشمانمان روان میشود، فقط رازها و ناگفتنیهایم را در تنهایی دلم زمزمه میکنم.
چه کنم نام من باشد پدر. افسوس که روحم خسته است از فراق آن عزیزم، آن جان جانان خسته است.
تو پسرم، مجید جان به آرزویت شهادت در راه خدا و ملت و جستجوی شهدای جنگ تحمیلی و پایان دادن به انتظار مادرانی که چشم انتظار فرزندانشان بودند، رسیدی. هر چند همه اینها وظیفه خدایی و ملی بود و تو سرباز حضرت امام بودی. خوش به سعادتت. دعای من و مادرت و همه قوم و خیشانت، همسر و فرزندانت بدرقه راه تو باد.
امیدوارم بتوانیم نوههای دلبندم، فرزندان کوچک تو را که رفتارشان به بزرگی خودت میباشد، مثل تو، راه تو، گشادهرو، باصفا، باگذشت، با خدا و پیرو آقایت امام حسین (ع) و سرور جنگاوران حضرت ابوالفضل العباس (ع) پرورش دهیم.
پدرت - شمس الله پازوکی
9:5 عصر
اعتراض به چاپ کتاب آیات شیطانی توسط انتشارات رومانیایی
بدست عبدالحمید بیات در دسته
بسم اله القاصم الجبارین
ای دشمن حق ما دلیر و حق پرستیم
برگرد تا سربند یازهرا نبستیم
سکوت دنیای اسلام در برابر بی احترامی ها به مقدسات مسلمانان مجددا موجب شد افرادی به خود جرات بی حرمتی به مقدسات مسلمین بدهند.
موسسه انتشاراتی پولیروم EDITURA POLIROM اقدام به ترجمه و چاپ کتاب موهن آیات شیطانی از زبان انگلیسی به زبان رومانیایی نمود و بدون برگزاری مراسم رسمی معرفی کتاب اقدام به پخش آن در شهر بخارست و دیگر شهرهای این کشور کرد.این موسسه اعلام داشته که تا آخر هفته آتی کتاب مذکور در اختیار کتابفروشی های سراسر رومانی قرار خواهد گرفت . این موسسه همچنین قبلا چندین کتاب از نوشته های سلمان رشدی مرتد را به زبان رومانیایی ترجمه و چاپ کرده بود.
لذا در اعتراض به این اقدام متن زیر را برای ایمیل مسئولین این انتشارات ارسال می نماییم.لطفا به دوستانتان نیز اطلاع دهید.
صفحه مربوط به کتابهایی که از رشدی مرتد در این انتشارات چاپ شده است
http://www.polirom.ro/catalog/autori/rushdie-salman
ایمیل های مسئولین این انتشارات:
office@polirom.ro , office.bucuresti@polirom.ro , office@polirom.ro , viorel.bunduc@polirom.ro , cristian.calancea@polirom.ro , adrian.serban@polirom.ro , bogdan.stanescu@polirom.ro , anca.baicoianu@polirom.ro , mihaela.morosanu@polirom.ro , office.bucuresti@polirom.ro , paul.paduraru@polirom.ro , ecr@cartearomaneasca.ro , ema.stoleriu@polirom.ro , lucian.teodorovici@polirom.ro , radu.raileanu@polirom.ro , carmen.parii@polirom.ro , george.onofrei@polirom.ro , florin.iorga@polirom.ro , viorel.cordun@polirom.ro , vlad.vinatoru@polirom.ro , silvia.bucur@polirom.ro , comercial@polirom.ro , sales@polirom.ro , oana.boca@polirom.ro , dan.daia@polirom.ro , claudia.fitcoschi@polirom.ro
موضوع ایمیل:WE KILL YOU
متن ایمیل:
IN THE NAME OF ALLAH
Those Who Disbelieve and Bar Others From The Path Of Allah, We Shall Add Punishment Upon Their Punishment Because They Were Corrupting
quran-nahl-88
...Mohammad Corps Are Coming Now
Against Fatwa (Religious Edict) Issued By Ayatollah Ruhollah Khomeini (Verdicts Leader Mohammedan World) Writer and Publisher Of “The Satanic Verses” Must To Execution
WE KILL YOU
لطفا به همه دوستانتان اطلاع دهید.
جبروتهم تحت اقدام حزب الله
عظمت انها زیر گام های حزب الله است.
5:11 عصر
آقای خاتمی زمان جنگ کجا بودید؟
بدست عبدالحمید بیات در دسته
آقای خاتمی سلام
به عنوان یک ایرانی که آزادی قلم و بیان دارم یک سوال می پرسم:حضرت عالی زمان جنگ کجا بودید؟ زمانی که این مرز و بوم به فداکاری نیاز داشت سوراخ موش را چند می خریدید؟ به نظر شما شهید فهمیده در دریای خزر کشته شد یا در خلیج فارس؟ قتلگاه فکه در شمال شرق است یا شمال غرب؟ شهید همت در بوسنی کشته شد یا در لبنان؟ سخنرانی های امام(ره) برای زمینیان بود یا برای مردم مریخ؟!
اگر می گویید مملکت به آدم های تحصیل کرده هم نیاز داشت پس آیا بهتر نبود امام حسین(ع) هم در کوفه یک مطب پزشکی داشتند و در عین مداوای بیماران به تبلیغ اسلام نیز می پرداختند؟! آیا شعار آزادی شما در نهایت به سکس و بی بند وباری منتهی نشد؟ بگذریم که نقد شما فایده ای ندارد و تنها به خاطره ای از شهدا اکتفا می کنم:
سردار حجازی می گفت:در منطقه بودم جوانی خوشگل و باریک اندام با لباسهای زیبا و ژیگول آمد اونجا و گفت اومدم جبهه خدمت کنم.خودش رو ناصر نیکنام معرفی کرد.به قیافش نگاه کردم حدس زدم به درد جبهه نمی خوره دلم نیومد بگم نه، گفتم جایی برای کار شما نداریم فقط یه آشپزخونه هست می تونی اونجا خدمت کنی.جواب مثبت داد و رفت آشپزخانه....یه روز تو عملیات برای توپخانه نیرو کم اوردیم .ایشون رو معرفی کردم اما چشمم آب نمی خورد به دردشون بخوره دیگه هم یادم رفت که یه ناصر خوشگلی تو آشپزخانه داشتیم.
به هر حال گذشت تا جنگ تمام شد و من داشتم یه روز از شمال رد می شدم که عکس بزرگ وآشنایی رو دیدم کنار خیابون به راننده گفتم نگه داشت.رفتم جلوتر دیدم نوشته "سالروز شهادت شهید ناصر نیکنام"
کارم رو رها کردم و رفتم بنیاد حفظ آثار اونجا پرونده ایشون رو درآوردم یادم اومد که همون جوان خوش قیافه است پرونده اش رو خواندم متوجه شدم دانشجوی فوق تخصص جراحی مغز در آمریکا بوده وقتی جنگ پیش میاد درس رو رها می کنه و میاد جبهه و بقیه ماجرا که خواندید. آقای حجازی می گفت: اون وقت بود که فهمیدم چرا ما شهید نشدیم و اینها از راه اومدن رو رفتن...
خلاصه آقای خاتمی اگر مبانی اسلام را قبول ندارید و یا برخی از فروع را بهتر است رسماً اعلام کنید و لباس پیامبر(ص) را به زمین بگذارید.که اگر چنین نکنید از منافقین هستید اگر باور نمی کنید به کتاب 15 گفتار شهید مطهری در قسمت مسئله نفاق مراجعه کنید
والسلام
7:37 عصر
نامه قاتل شهید مفتح به خانواده اش
بدست عبدالحمید بیات در دسته
بسماللهالرحمنالرحیم
اعوذ بالله منالشیطانالرجیم
« این نامه را فقط برادرانم حسن و محمدرضا و خواهرانم زهره و خانم آقای حاتمی (شیرین) بخوانند.»
سلام بر شما، امیدوارم که در دنیا و همه فریبندگیهایش غرق نشده باشید. علت اینکه در ابتدای نامه نوشتهام فقط شما آنرا بخوانید، این بود که میخواستم مسائل و نکاتی را تذکر دهم که در شرایط فعلی بنظرم شماها فقط یکسری اشتباهات، نظرها و همچنین اعلام مواضع سعی کردم موقعیت فعلی خودم را به آنها بشناسانم، و بارها تأکید کردم که کسی حق ندارد، حرفهایی را که من میزنم و مواضعی را که اعلام میکنم او هم قبول کند، اما میدانم در شرایط فعلی این تأکید من را نادیده میگیرند چون نفرت و کینه آنها بر رژیم آنقدر زیاد است که نمیتوانند آزادانه خود بدنبال تحقیق بروند و بدین جهت، فرصتی که بدست آمد را ضروری دانستم این نامه را برای شما بنویسم. آری برادران و خواهران من، من در شرایط زندان از یکطرف مجبور بودم که مواضع خود را اعلام کنم و از طرف دیگری دیدم که این خانواده را در جهتگیری خودش خیلی خیلی تحریک میکنم، اکنون این توصیه را به شما مینمایم و از شما واقعا میخواهم که با احساس مسئولیت یک مومن نسبت به مومن دیگر آنها را انجام دهید.
همان طوریکه حسن خان در نامه شماره 2 (دو) نوشته بودم شما باید یک بازنگری کل در سطح اجتماع بعمل آورید، منظور من از بیان این جمله آن بوده که در شرایط فعلی پردههای بدبینی و نفرت از رژیم برای شماها آنچنان ضخیم و کلفت شد (همانطور که قبلا که ما در بیرون بودیم دقیقا همانطور بود) که تمام مسائل را از پشت این عینک تجزیه و تحلیل میکنید و از واقعه گنبد گرفته تا جریان مرحوم سیدمهدی آیتی، و اگر همینطور پیش بروید یک فاجعه بزرگی پدید میآید.
علتش هم آنست که مثلا الان شما در شرایط فعلی ما در زندان نیستید ... و یک تصورات عجیبی از شرایط فعلی زندان دارید، البته این را برای تعریف از رژیم نمینویسم به این علت مینویسم که شما چون از پشت عینک بدبینی و نفرت قضایا را مینگرید، برای خودتان از زندان حتما یک داستانهایی ساختهاید مثلا راجع به آیتی شما چون از جریان داخل اینجا بیخبر هستید حتما عنوان میکنید که سیدمهدی را کشتهاند چون قدرت تحقیق هم ندارید بر روی همین گمان میمانید. از کجا میدانید شاید واقعا خودکشی کرده باشد (البته من هم نمیدانم) نتیجهای که میخواستم از زدن حرفهای فوق بگیرم این است که در تجزیه و تحلیل مسائل اجتماعی در وهله اول لازم است این عینک بدبینی و نفرت را بردارید . حتما حتما این کار را بکنید سپس یکبار دیگر صادقانه از روی کینه مراجع به عملکردهای رژیم، از جهادسازندگی گرفته تا کارخانهها تا خانهسازی و تقسیم زمین تا کشاورزان و تقسیم اراضی تا ارتش و میزان چگونگی تصفیه آن ... تحقیق کاملا دقیق و مستند بکنید.
و یک تجدیدنظر کلی و ببینید آیا این بدبینیتان از رژیم کاملا صحیح بوده است یا نه. نظری که اکنون نسبت به [امام]خمینی و رفتار او دارید خوب معلوم است دیگر، اما حتما حتما بروید دقیقا سابقه زندگی قبلا او را بررسی کنید (چیزی که 95% برادران ما در زندگی نمیدانستند!!) افکار او را بشناسید، کتابهایی را که تألیف کرده و زمانی که آنها را نوشته حتما حتما بخوانید. از جمله حکومت اسلامی، نظرات او را راجع به روحانیت دقیقا با تحقیق قابل اعتماد جویا شوید برای اینکه قادر به چنین تحقیقهایی باشید باید حتما خودتان سفر کنید، از نزدیک ببینید، در کارخانههای مختلف سر بزنید.
از مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب جمهوری اسلامی باید کمک بگیرید (البته وقتی اینها را طرح میکنیم بخاطر شماهاست، چون چگونه میتوان کسی یا چیزی را شناخت و دربارهاش قضاوت کرد در صورتی که هیچ برخوردی و ما برخورد خیلی کمی با آن داشته باشیم یکی از [راههای] شناختن رژیم این است که ببینیم کسانی که کاملا معتقد به [امام] خمینی و حرکت او هستند مسائل را چگونه تجزیه و تحلیل میکنند، نباید دائما از آنها کناره گرفت که این اشتباهی بود که ما مرتکب شدیم یعنی از توجیه و نشریههای کسانی که مؤمن به این حرکت هستند را تازه از زندان آگاه شدیم، آن هم در جلسات بحثهای طولانی که تا صبح داشتیم، منتها متأسفانه دیگر ما فرصت برای تحقیق و میزان درستی این حرفها نداشتیم، اما شما دارید و باید حتما حتما این کار را بکنید، اینها را هم برای تأیید رژیم نمینویسم بلکه برای خودتان مینویسم) اولا برادران و خواهران عزیزم بنظر من یکی از اشتباهات اساسی فرقان این بود که خط [امام]خمینی را بدون هیچ تغییری و تفاوتی همان خط روحانیونی چون [آیت الله]گلپایگانی – [آیت الله]بروجردی میدانست در صورتی که در علل آن یا نحوه عملکرد [امام]خمینی در گذشته و یا خواندن کتاب حکومت اسلامی تفاوت نقطهنظرهای آنها مادامی کهه این خط با خط روحانیت قبلی تفاوت دارد را میتوان فهمید و مهم اصالت و پایگاه طبقاتی و جهتگیری آن است که آیا مردمی است یا نه؟ اکنون بلافاصله در پیش خودتان میگویید معلوم است دیگر این خط همان خط دیکتاتورها و عناصر ضد مردمی است.
نه نباید به این زودی قضاوت بکنید، شما را بخدا سوگند میدهم که بنشینید دقیقا و عینا (اصطلاح ویژه برادرانم که در زندان ورد زبانش شده!) بررسی کنید و همینطوری نگوئید دیکتاتور، برادران بزرگترین ضعف برادران ما در اینجا در زندان این بود که در بحثها متوجه شدند به مسائلی از یک عینک خاص و همچنین از یکسو نگریستند. برادران اگر شما میگویید رژیم آدمکش و جنایتکار است بروید ببینید خوب دقیقا کسانی که موافق رژیم هستند (البته کسانی که حرفهاشان قابل سند باشد نه هر فردی) آنها چه میگویند برادران مثلا بگوییم .... و بهشتی و هاشمی و ... هستند افکارشان آخوندیسمی است، میخواهم بپرسم که دقیقا و عینا چند تا از کتابهای آنها را خواندهاید و نیت اصلی آنها چیست و دقیقا وضع زندگیشان چگونه است؟ باید بروید حسابی تحقیق کنید و بدانید در اسلام شرایط قضاوت نسبت به کسی را رژیمی به این سادگی ما خیال کردیم نیست.
مثلا راجع به کردستان و وضع عملکرد رژیم و پاسداران ارتش، هیئت ویژه بطور مستند نه روزنامهای!چقدر چیز میدانید، مستند و غیرقابل انکار که برای هیچکس جای توجیه باقی نگذارد میتوانید ثابت کنید با دلایل و مدارک که رژیم در کردستان کشتار ناروا کرده و از دیدگاه اسلامی جنایت نمود؟ (ما که در اینجا نتوانستیم ثابت کنیم) برادران و خواهران عزیزم همه امیدم به شماست تا شما با عملکرد صادقانه و کاملا حساب شده و آگاهانه (نه احساساتی) اشتباهات و خطاهای ما را جبران میکنید.
اولین پیشنهادم این است که با کمک سایر کسانی که افکار ما را دارند اول بنشینید فرقانها را دقیقا بخوانید، سپس تمام اتهامات و ایرادهایی که به رژیم زده شده را در نظر آورید و یادداشت کنید. سپس اکیپ تحقیق تشکیل دهید و در این کار باید از تخلیه احساسات بر عقل و گوش و چشم سخت بپرهیزید. راجع به افرادی که ترور شدهاند، سوابق و افکار وضع زندگی آنها و نقششان در رژیم فعلی و دقیقا تحقیق کنید (کاری که ما باید میکردیم اما بیتقوایی مانع از انجام آن شد) و در مجموع ببینید آیا اتهاماتی که در اعلامیهها بعنوان دلایل ترور عنوان میشد چقدر بر مبنای قضاوت اسلامی بود (البته اتهامات اکثرا بدون مدارک دقیق و تحقیقهای کافی زده شده بود و این را همینطوری نمیگویم در اینجا توی بررسی کارها مشخص شد، بعنوان نمونه بروید کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران را بخوانید و ببینید) آیا واقعا و منصفانه این دلیل وابستگی به رژیم پیشین است، عباس عسگری این کتاب را در زندان خواند و چیزیکه دلایل سرسپردگی مطهری را به رژیم شاه ثابت کند در آن اصلا نیافت،آیا واقعا حاج مهدی عراقی در زندان قصر کسی را شکنجه کرده بود، یا ترور هانس یوآخیم لایت که این ترور بدون تحقیقات دقیق و اسلامی صورت گرفت و ما ذکر میکردیم ایشان یک مستشار نظامی و همچنین آمریکایی است، آن وقت بدون تحقیق کافی او را جاسوس خواندیم!! در صورتی که میدانم این حقایق دردناک است ولی برادران و خواهران تعهد ما در قبال خدا و شعار مردم ایجاب میکند که حتما حتما آن را بیان کنیم و تعهد شما هم ایجاب میکند که جدی مسئله را دنبال کنید مثلا برادران ما دلایل اختلاف مطهری و دکتر شریعتی را از روی بدجنسی و جسارت و مرتجع بودن مطهری و آخوندهای نظیر او میدانیم و این قضاوت هم بر مبنای یک مشت چیزهایی است که این طرف و آن طرف شنیدهایم و در ذهنمان رفته است نرفتیم واقعا تحقیق کنیم و اصل جریان ببینیم چیست؟ یا اینکه [امام]خمینی میگوید نگوئید.... بد است!
را به حساب مرتجع بودن او میگذاریم هیچ وقت رفتیم واقعا تحقیق کنیم و صادقانه ببینیم که خوب دلایل [امام]خمینی برای زدن این حرف چیست؟ و برادران چقدر دلیل و مدرک مستند و قابل قضاوت برای وابستگی ایران به فرانسه داریم (من که در آنجا چیزی نتوانستم ارائه کنم به دادگاه)شرط صداقت ایجاب میکند که خودمان را جای رژیم بگذاریم و ببینیم که آیا اگر ما بودیم چیکار میکردیم و اگر فردی چون امام علی بود چه میکرد، این خیلی مشکل است مثلا چه راه حلی برای انحلال ارتش داشتیم!یا طرح جامعی برای این کارها داریم؟ آیا بر اساس مدارک و آیات و سنت میتوانید ثابت کنید و الان رژیم مانند رژیم یزید است و ما باید قیام مسلحانه کنیم (من که نتوانستم، البته گفتم منظور من از میان این مسائل این است که کاملا توی فکر بروید و بخود آئید و تحقیقهای همه جانبه به عمل آورید) برادران مثلا ما میگوییم آرمان مستضعفین وابسته به رژیم است (نمیگویم که وابسته نیست، میگویم که براستی برای این قضاوت چقدر تحقیق کردیم و چقدر مدارک مستند داریم تا لااقل اینکه به خود ما، به عنوان یک فرد بیطرف ثابت کند که این وضعش خراب است، چون با جهتگیری ما مخالفت کرد میگوییم وابسته است و این شرط تقوی نیست که این چنین قضاوت کنیم.
راستی ما که با این رژیم مخالف هستیم چقدر راجع به قانون اساسی، تصویب شده از لحاظ ایدئولوژی بررسی کردهایم و به کدامین دلایل میگوییم که این قانون اساسی بدعت است؟ (اکثر بچههای ما در زندان این کار را نکردهاند). حالا در زمینه، ایدئولوژی براستی از نقطهنظرهای دیگران و مواردی که بر طرز تفکر ما اشکال میگیرند دقیقا چقدر اطلاع داشتیم و آیا میتوانیم در بحث مستدل و منطق با اتکا به قرآن و سنت حرفها و اشکال و ایرادهای آنها را جواب دهیم، (بدبختانه ما حتی روی طرز تفکر خودمان هم تسلط نداشتیم، حتی من چند بار از عباس که از نظر فکری نسبتا از دیگران قویتر بود پرسیدم که آیا تو روی اصول ایدئولوژیکی اسلامی اجتهاد داری، گفت نه و این عباس کسی بود که بیش از سه سال است مستقیما با خود اکبر گودرزی کار کرده است، وای بحال دیگران!!!) مثلا راجع به دیدن خدا، که یکی از بهترین مباحث توحید است شما چقدر تحقیق کردهاید آیا میتوانید در بحث اشکال دیگران را در این مورد برطرف کنید؟ آیا فکر میکنید ایدئولوژی ما خالی از اشکال است (من نمیگویم هست یا نه) و صد در صد منطبق با اسلام است این فکر .... چقدر تحقیق کردهاید و چقدر از نقطهنظرهای دیگران در ... متعصبانه) اطلاع دارید و چقدر میتوانید آن را ثابت کنید.
خلاصه ضمن اینکه شما حق ندارید در همین حالت کنونی راه را ادامه دهید (شنیدهام کسانی که در جاهای مختلف دور هم جمع شدهاند و بنام رهروان فرقان ... خواستهاند که این راه را ادامه دهند، حتما از وضع برادران و افتضاحاتی که در زندان ببار آمده خبر ندارند) شما باید بروید صادقانه روی تمامی اعمال و رفتار گذشته مرور کنید و جزء به جزء آنرا زیر ذرهبین قرار دهید، تحقیقات دقیق را شروع کنید، خود را قرنطینه فکری نکنید، حتما بروید و دقیقا از نقطه اول رژیم و دوم گروههای دیگر تحقیقات کنید تا اطلاعات جامع بدست آورید سپس ضعفها، اشتباهات و خطاها را ریشهیابی کنید. شما را سوگند میدهم اگر پس از این بررسیها متوجه شدید که خط فرقان انحرافی بود (اصل تقوی را دقیقا باید در نظر داشته باشید، هوای نفس را کنار بگذارید و خدا و مردم را در نظر بگیرید)و دیگر هیچ جای شکی باقی نماند، آن را اعلام کنید و به خانوادههایی که الان بخاطر ما مخالفت رژیم شدهاند حقایق را بگویید و شجاعت و صداقت داشته باشید، شما از طرف من وکیل هستید، باز هم میگویم اگر تشخیص دادید انحرافی بوده آنرا بخانواده و افراد دیگر بگویید من فقط نظرهایم همان است که به خانواده گفتم ولی اگر شما تحقیقات نکنید و این مسئولیت سنگین را انجام ندهید از طرف ما و خدای ما و مردم در روز قیامت بازخواست میشوید. این نامه گواهی است در خدمت شما که اگر بعدا انحرافی تشخیص دادید به عنوان تأییدیه من از کار شما، در دستتان باشد تا کسانی که قبول نمیکنند ارائه دهید. خداحافظ و یارتان باشد.
سیدکمال یاسینی
زندان اوین 10/12/58
ربنا اغفرلنا و رحمنا و انت خیرالراحمین
منبع:مرکز اسناد
4:0 عصر
تأثیر فرهنگی قوه قضاییه در جامعه
بدست عبدالحمید بیات در دسته
سلام قول داده بودم عنوان این مطلب موسویان و فرهنگ سازی قوه قضاییه!!! باشه ولی به علت تاملات بیشتر من به تأثیر فرهنگی قوه قضاییه در جامعه تبدیل شد.
بدون مقدمه می رویم سر اصل مطلب:
در بررسی پدیده های اجتماعی یکی از عوامل بسیار مهم افزایش میل به جرم و ارتکاب آن پایین بودن میزان مجازات می باشد.با رد اتهام موسویان در دو مورد از سه مورد موارد اتهامی ایشان در صورت اثبات جرم بین سه ماه تا یک سال زندان دارند که قابل معاوضه با جریمه نقدی است پس در نتیجه تبلیغ علیه کشور بزرگ ایران کمتر از یک سال زندان جریمه و حدود صد میلیون دلار پاداش(مبلغ پرداختی از سوی دستگاههای اطلاعاتی بیگانه)در پی دارد.هم اکنون نگاهی به جامعه پر از مشکلات اقتصادی ایران بی اندازید.بسیاری از مردم با مشکل روبرو هستند(هر چند که این بسیاری از این مشکلات به دلیل وجود جامعه مصرفی است و رقابت در مصرف نه تولید). پس مشکل مردم با وطن فروشی تأمین خواهد شد و کم نیستند کسانی که حاضرند برای امرار معاش به تبلیغ علیه نظام بپردازند چنان که بارها دیده ایم که حتی برخی حاضرند دین خود را به بفروشند(وهابیت در جنوب ایران سعی در خرید دین!!!دارد با پرداخت ماهیانه حدود 300،000 تومان)
البته شرافت مردم مانع از وطن فروشی می شود و در نتیجه در رقابت برای مصرف گرایی دست به کارهای چون اختلاس؛کلاهبرداری،زمین خواری و انواع و اقسام فسادهای اقتصادی آبرومند روی می آورند و به دلیل برخورد قاطع!قوه قضاییه حتی به قهرمان ملی (مثل شهرام جزایری)تبدیل می شوند.تصور کنید حجم کل دزدی های کشور در حدود 210 میلیارد تومان است و برای مقابله با آن دستگاه عظیم نیروی انتظامی به صورت شبانه روز تلاش می کند اما حجم چند صد یا چند هزار میلیاردی مفاسد اقتصادی تقریبا بررسی نمی شود و حداکثر رسانه ملی در یک جهاد بسیار بزرگ آقای آ-آ را با 10 میلیون تومان به عنوان مفسد اقتصادی اعلام(!!!)می کند که خوشبختانه جهت حفظ آبروی آ-آ هیچ کس ایشان و امثال ایشان را نخواهد شناخت.
یکی از وظایف قوه قضاییه این است که مردم احساس کنند که اگر مورد ظلم واقع شوند به راحتی می توانند حق خود را پس بگیرند.اما متأسفانه امروز علاوه بر مشکل قبلی یعنی اطاله دادرسی با موضوعاتی چون قضات رشوه بگیر،سیاسی شدن پرونده ها و پشت پرده پرونده ها روبرو می شوند.
در جامعه ای که قوه قضاییه ضعیف عمل کند اولین نتیجه آن دلسردی مأمران نظامی و اعتظامی می شود . مثلا بارها از مأمورین مبازره با قاچاق شنیده ایم که می گویند فلان قاچاقچی بزرگ را با سختی گرفتیم، تحویل قوه قضاییه دادیم ولی پس از اندکی آزاد شد.یا بارها از مردم شنیده ایم که آیا اراذل و اوباش دستگیر شده باز هم بزودی وارد کوچه و خیابان های ما می شوند؟!
حال جامعه ای را تصور کنید که قوه قضاییه خود را عادل نمی داند و یا فراتر از آن این قوه را ظالم می داند: این حس سبب بوجود آمدن گروه های مختلف در برخورد با مشکلات می شود: 1)گروهی از مذهبی هایی که دست به کارهای تندی همچون اعدام انقلابی و امثالهم می زنند
2)گروهی از عناصر ضد انقلاب که با استفاده از چنین تفکری سعی در براندازی انقلاب و ایجاد شورش می کنند که اگر حرفشان حق باشد سرکوب کردن آن بسیار دشوار خواهد بود.
3)گروهی از مردم که سرخوده شده و عکس العملی همچون عکس العمل مردم در دوران جبارین انجام می دهند و به رفتاری گوشه گیرانه و یا حداقل رفتاری منافقانه دست می زنند.
4)گروهی از مردم که با استدلال های حق، دست به دامن علما شده و دادگاههای محلی یا حتی کشوری مستقل از حکومت تشکیل می دهند(شبیه آنچه در دوره پهلوی یا قاجار رخ داد)
در نهایت نتیجه پرونده موسویان در هر صورت سبب ایجاد اختلال هایی در نظام فرهنگی جامعه می شود.و شایسته است قوه قضاییه ضمن اجرای عدالت در مورد ایشان با اعلام اخباری مبنی بر احکامی سخت(هر چند در مورد ایشان اجرا نشود) موجبات حفظ اقتدار این قوه،حکومت و ترس خائنین را فراهم آورد.
نقل است که یکی از سرداران سپاه آغا محمد خان قاجار به او خبر داد که فلان سردار قصد کشتن تو را دارد.آغا محمد خان دستور داد صحت و سقم خبر را از افراد مختلف تحقیق کنند. نتیجه تحقیق این شد که خبر کذب بوده و آن سردار بی گناه ولی آغا محمد خان دستور داد هر دو سردار و تمام کسانی که در مورد قتل آغا محمد خان از آنها سؤال شده وبه قتل برسند به این دلیل که چند روزی«فکر» قتل او در سر آن ها بوجود آمده است.
البته قطعا از قوه قضاییه انتظار چنین اعمالی را نداریم ولکن انتظار هم نداریم که همانگونه که امروز شاهدیم از این پس نیز شاهد ضعف در اجرای قانون باشیم.
2:35 عصر
جهانی سازی،جهانی شدن و جهان سازی
بدست عبدالحمید بیات در دسته
جهانی سازی اصطلاحی است که چند سالی زیاد به گوشتان رسیده ولی در مورد جزویات آن باید باید بیشتر آگاهی پیدا کنید.
این واژه بیشتر توسط دولت های غربی بکار برده می شود.منظور از جهانی سازی تبدیل کشور ها به یک کشور جهانی بزرگ می باشد(دهکده جهانی)به این معنی که باید فرهنگ های متفاوت در فرهنگ و ایدئولوژی برتر(ایدئولوژی غربی)محو شوند.ریشه این تفکر که البته به این صراحت بیان نمی شود،در دوران رنسانس است.تاریخ نگاران اروپایی سعی کردند تاریخ جهان را براساس تاریخ اروپا بنویسند و جامعه شناسان اروپایی نیز ادعا کردند که نظریاتشان در مورد مردم سراسر جهان صادق است.جالب اینکه بسیاری از روشنفکران کشورهای در حال توسعه نیز چنین تفکراتی را قبول کرده و تلاش می کردندو می کنند کشورهای خود را بر اساس همان تفکرات اداره کنند و در دانشگاه ها نیز با اصرار تمام مطالب کتب غربی را تدریس می کنند(به جوامعی چون ایران،لبنان،افغانستان و همچنین لژ های فراماسونری توجه داشته باشید)آن قدر در دانشگاهها بر مطالب غربی تاکید می شود که شاید اشتباه نباشد که آنها را ((لژهای فراماسونری مدرن)) بنامیم.جهانی سازی یعنی مدیریت و سیاست گذاری کشورها به نحوی که همه شئون آنها به غربی ها شبیه بشود.این مسئله به قدری جدی است که آخرین گردهمایی کشورهای غیر متعهد در مورد تعدد فرهنگ ها برگزار شد که در واقع اعتراضی به جهانی سازی تلقی می شود.
جهانی سازی در ایران:در دوران طاغوت پدیده جهانی سازی با فعالیت گسترده دولت وقت بسیار واضح بود به حدی که موجب اتحاد عوامل غیر اسلامی(ملی گراها)با عوامل اسلامی جهت سرنگونی حکومت شد که البته پس از مدتی از هم جدا شدند.
پس از انقلاب تلاش زیادی برای مقابله با این مسئله انجام شد(کارهایی چون انقلاب فرهنگی)که البته به دلایل مختلف از نظر من با شکست نسبی مواجه شده است هر چند این تلاش انقلاب به صورت آرام و بی سر وصدا ادامه دارد.در هر صورت هر کشوری برای رسیدن به اهداف خود نیازمند اندیشمندانی است که بتوانند برای آن اهداف تئوری طراحی کرده و آن تئوری ها را اجرا کنند در اوج نیاز کشور ما به چنین افرادی موج گسترده ترور اندیشمندان آغاز شد و نظریه پردازان انقلاب چون بهشتی،باهنر،مطهری و...یکی پس از دیگری ترور شدند.همزمان با مصیبت ها مسئله دفاع از میهن نیز فرصت کارهای ریشه ای برای رها شدن از سیستم جهانی سازی را از ما گرفته بود.
پس از جنگ،دوران سازندگی آغاز شد که متاسفانه ویرانگری شدیدی در عرصه های مختلف بوجود آورد.در این دوره افراد انقلابی و رزمندگان جنگ به جرم اینکه در جبهه ها فرصت تحصیلات دانشگاهی نداشته اند و بی سواد! هستند از عرصه های حکومتی طرد شدند و به جای آن ها تکنوکرات های بزدلی که در دوران نیاز کشور به آن ها،در اروپا مشغول تحصیل(بخوانید فرار)بودند وارد حکومت شدند.نتیجه بسیار واضح است:افرادی که برای کشور خود ارزش چندانی قائل نبودند قطعا ریشه اقتصاد و صنعت و دانشگاههای مارا بر اصول جهانی سازی قرار دادند....
در دوران اصلاحات،شخصیت هایی با ظاهر اسلامی و سوابق انقلابی که در عین حال از گذشته خود(کمک به انقلاب)پشیمان بودند توانستند حکومت را در دست گرفته و به جبران گذشته ها بپردازند!!!این قشر حداکثر توان خود را در استحاله انقلاب و فروپاشی از درون قرار دادند و نوک پیکان حملات آن ها دین اسلام بود(توهین به اهل بیت در نشریه ها،حمله به ولایت فقیه،مد سازی لباس هایی با آرم صلیب،مقابله کنترل شده با مفاسد اجتماعی به نحوی که باعث گسترش آن ها شدو...از نشانه های این اقدامات پشت پرده است)
جهانی شدن:به این معنی است که دولت های دارای نظریات مدیریت جهان(شوروی سابق،امریکا،ایران)تلاش می کنند شعارهای خود را یه نحوی به جهانیان برسانند که افراد دهکده جهانی سعی کنند خود و حکومت هایشان را شبیه آنها کنند.به طور مثال شعار ما در مورد آزادی فلسطین با اعلام روز جهانی قدس جهانی شد ومردم اکثر کشور های اسلامی و حتی حکومت هایشان را تحت تأثیر قرار داد.یا حکم امام(ره)در مورد اعدام سلمان رشدی مردم مسلمان و غیر مسلمان و حتی علمای سنی را تحت تاثیر قرار داد.
جهان سازی:مرحله بعد از جهانی شدن،جهان سازی است به این معنی که شما وقتی توانستید شعارهای خود را جهانی کنید و مردم دنیا یا برخی کشور ها پیام شما را پذیرفتند و قت آن است که بر اساس آن شعار ها جهان بسازی
از نظر من کشور انقلابی ما با همه مسائل و موانع و مشکلات در حال گذار از جهانی سازی به جهانی شدن است.فعالیت های دولت نهم در برقراری روابط اقتصادی-فرهنگی با کشورهایی که تا حدی شعار ما را قبول کرده اند،پشتیبانی از مبارزان سراسر جهان و از همه مهمتر سخنان آقای احمدی نژاد در مورد لزوم تغییر نظام های بین المللی نشانه های بسیار خوبی از جهانی شدن ماست.
تذکر: 1.همان طور که در بالا گفتم برای رسیدن به آرمان های کشور باید کار علمی انجام دهیم و این همان کلام مؤکد و مکرر رهبر انقلاب(حفظه الله)در مورد لزوم تولید علم است.پس برادرم قلم بردار و لشکر فرعون در آب ریز
2.هرگز فکر نکنی اسلام نیازمند توست بلکه من و تو شبیه آن کسی هستیم که از شدت ارادت به امیرالمومنین(ع)در دوران قحطی شهر خود کوزه ای پر از آب کرد و برای آن حضرت برد غافل از اینکه ایشان در بین دو رود دجله و فرات هستند وآب گوارا دارند.
درباره
آرشیو یادداشتها
یادداشتهای آرشیو نشده
پیوندها
-
پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری
یادداشت های شخصی احمدی نژاد
مرکز نشر آثار استاد رحیم پور
استاد سید محمد مهدی میرباقری
حجت الاسلام پارسانیا
استاد قاسمیان
مرکز نشر اندیشه های دکتر ابراهیم فیاض
مرکز اطلاع رسانی شهید آوینی
مجله راه
جهاد مجازی
تاملات/مجید بذرافکن
کیستی ما/وحید یامین پور
سندس/ علی نادری
شــعـــرکـــده/میلاد عرفان پور
مازیار بیژنی
صد خاطره
تریبون مستضعفین
شهید پازوکی
پاورقی/حمید درویشی
آذرباد/صالح مفتاح
مسعودد ده نمکی
جنگ جنگ تا رفع فتنه از کل جهان!/مهدی سموات
رشحات/هانی الحسین