سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/6/14
6:56 عصر

قوه قضائیه، مهدی هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی و اعوان و انصار

بدست عبدالحمید بیات در دسته انتخابات، موسوی، قوه قضائیه

برای روزنوشت سایت، مطلبی آماده کرده بودم با عنوان "قوه قضائیه، در مسیر امتحانی بزرگ" و قرار بود امشب به جای این مطلبی که درحال خواندنش هستید منتشر کنم، اما وقتی خبر خروج مهدی هاشمی رفسنجانی از کشور و رفتنش به انگلیس را شنیدم، در تیتر و مطالبم تغییراتی ایجاد کردم.
در آنچه قرار بود منتشر کنم نوشته بودم:
"... همان‌طور که قبلاً هم گفته بودم، جای برخی از افراد و شخصیت‌ها، در جایگاه متهم در دادگاه رسیدگی به وقایع پس‌از انتخابات خالیست.
همان کسانی که متهمین حاضر در دادگاه، بارها و بارها از آن‌ها به عنوان مسببین و پشتیبانان مالی و تدارکاتی این اغتشاشات نام برده‌اند و خواستار بازخواست از آنان بوده‌اند [همچنین این و این].
ببین کار به کجا کشیده که حتی این افراد، که بازی‌خورده و نردبان آن‌ها بوده‌اند نیز، خواستار محاکمه حامیان و گردانندگان اصلی این وقایع هستند..."

نماینده دانشجویان جامعه اسلامی در محضر رهبر معزز انقلاب چه زیبا گفت:
"اما امروز در میان زندانیان شاهد حضور دانشجویانی نیز هستیم که سال‌های پیش در چنین جلساتی حضور می‌یافتند و نظرات خود را با رهبر معظم انقلاب در میان می‌گذاشتند. در میان این زندانیان، بسیاری نامشان مهدی است، بسیاری از آنها فاطمه نام دارند، نام برخی هم یاسر و فائزه است اما چه سود که پدران آنها از به اصطلاح دانه درشت ها نیستند تا پس از مدت کوتاهی دستگیری دوباره آزاد شوند."

بر طبق اخبار موجود، یکی از متهمین اصلی و از سردسته‌های تدارکاتچی فکری و مالی اغتشاشات پس‌از انتخابات، به لطف آقازاده بودن، فعلاً کشور را ترک کرده و به سرزمین دوست و برادر بعضی از رجال تاریخ ایران، یعنی انگلیس تشریف فرما شده‌اند!

البته سابقه انگلوفیل‌ها در تاریخ معاصر ایران قصه درازی دارد که جای بحثش نیست، اما آنچه مشخص است برخی از آقازاده‌ها و منورالفکران اخیر نیز از همان قماشند و لااقل تنفس در هوای مه آلود لندن را به استنشاق هوای بالای شهر تهران و حتی ویلاهای شمالشان ترجیح می‌دهند!

آقایان قوه قضائیه‌ای!
از آن می‌ترسم که فردا صبح از خواب بیدار شوم و بشنوم که میر حسین موسوی و اعوان و انصار سبز مخملینش! در استودیوی BBC بزله‌گویی می‌کنند!
به نقل از: http://www.bachehayeghalam.ir/diary/011751.php