متن زیر نقدی است بر سازمان صداو سیما که به امر دوستان سایت تربیون مستضعفین نوشته ام:
در نقد وبررسی سازمان بزرگ صدا و سیما که یکی از عوامل اصلی هویت ساز ملی است، در ابتدا باید به محدودیت های آن توجه نمود. صدا و سیما در سه جهت دچار محدودیت می باشد:
1. احزاب وجریانات سیاسی تمایل دارند افکار خود را به هر طریق ممکن ترویج و اشاعه نمایند و چه رسانه ای بهتر از صدا و سیما؟ اگر صدا و سیما برنامه ای در راستای امیال آنان تولید کرد که هیچ، والا ندای وااسلامای آنان از هر گوشه و کناری برخواهد خاست که رسانه ملی، «میلی» شده است! حال زمانی را فرض کنید که صدا و سیما بخواهد در مورد انحرافات آن ها سخنی بگوید. نامه ها و اعتراضات به مستند شاخص را که همگان به خاطر دارند نمونه ای از این فشارهای آشکار و نهان می باشد. علاوه بر خواص سیاسی، سرمایه دارانی که پول تبلیغات بازرگانی را پرداخت می کنند هم باید مورد توجه باشند تا نکند خدای نکرده روزی رنجیده شوند و درآمدهای صدا وسیما کاهش یابد.
2. باید این واقعیت تلخ را بپذیریم که نیروهای حزب اللهی کمتر وارد عرصه هنر و رسانه شده اند و برای پر کردن شبکه های مختلف رادیویی و تلویزیونی متعدد به تعداد کافی هنرمند حزب اللهی نداریم و به ناچار برنامه های تولیدی هم آنچنان که ما می خواهیم نخواهند بود. البته نباید از این هم گذشت که به نیروهای حزب اللهی آنچنان که باید میدان داده نشده است.
3. صدا و سیما یکی از بزرگترین سازمان های کشور است. دهها شبکه رادیویی و تلویزیونی برای داخل و خارج از کشور برنامه تولید می کنند. در بسیاری از نقاط دنیا دفتر نمایندگی دارد و تمام دفاتر داخلی و خارجی به پشتیبانی های فنی و مالی و... نیازمند هستند. سختی های مدیریت این مجموعه بزرگ می تواند باعث غفلت مسئولین از امر مهم تر که همان محتواست بشود. فشارهای سیاسی را هم برفشارهای مدیریتی اضافه کنید. اما به هرحال نتیجه غفلت برای ملت چیزی جز خسران فرهنگی _ اجتماعی نمی باشد. اگر کم سوادی رسانه ای و ترس از اقدام و امثال آن را هم به غفلت اضافه کنیم نتیجه همان می شود که هر روز و شب در تلویزیون می بینیم!
اما حقیقت آن است که صدا و سیمای کنونی بیش از هر چیز از سیاستگذاری های نادرست رنج می برد. صدا و سیما نخواسته یا نتوانسته صدا و سیمای «انقلاب اسلامی» باشد. صدا و سیما خود را به رسانه ای حداقلی تقلیل داده است که همه چیز حتی اسلام در آن حداقلی هستند و هیچ کس بیش از امت انقلابی که همه هستی خود را برای انقلاب گذاشته اند سانسور نمی شود. صدا و سیما نتوانسته است «بسیجی» عمل کند. سخنان حضرت روح الله در آن گلچین می شوند، قسمت هایی که علیه سرمایه داران زالو صفت و متحجرین است حذف می شوند و آن قسمت هایی که دعوت به تقوا یا علیه دشمنان خارجی هستند بارها و بارها پخش می شوند. یعنی نباید سخنان امام امت(ره) نارضایتی برخی از عوامل داخلی را برانگیزاند! بگذریم از غربت «آقا» که حتما شما هم تجربه کرده اید که ایشان در جلسه سخنرانی مطالبی را بیان می فرمایند و شب هنگام، موقع پخش سخنانشان بخش هایی از آن سانسور می شود! هنگامی که سردار سعید قاسمی در برنامه دیروز، امروز، فردا بخش هایی از سخنان امام و آقا را می خواند به نظر می رسید برای اولین بار است که در صدا و سیما چنین مطالبی گفته می شود و برای بسیاری مطالبی جدید و عجیب می نمود. گفته می شد آن شب سردار قاسمی «تند» حرف زد. یعنی آن قدر سخنان امام امت(ره) به گوش ملت نرسیده بود که تند به حساب می آمد. بگذریم که مصدوم شدن بازیکن ذخیره فلان تیم بارها و بارها مورد بررسی قرار می گیرد اما از شهادت جانبازان شیمیایی در تخت بیمارستان و جلوی چشمان فرزندانش با بی اهمیتی عبور می کنند و حتی در قالب یک خبر ساده چیزی از آن اعلام نمی کنند.
اسلامی که در صدا و سیما مطرح می شود، با صد تأسف اسلام ناب نیست بلکه در بسیاری موارد مظهری از اسلام ظاهرگرا می باشد که سجاده پیرزنی در گوشه منزل و یا سفره افطار خانواده ها در ایام رمضان اوج اسلام گرایی آقایان می شود. در بیان اسلام ناب هم حداکثر به پخش چند سخنرانی محدود می شوند؛ در حالی که بازتولید مفاهیم متعالی در قالب های هنری خاص رسانه که از وظایف اصلی و بنیادین این برادران محسوب می شود کاملا مغفول می باشد و از ابزار هنر در راستای هدف بهره ممکن برده نمی شود. اسلام امریکایی که حضرت امام(ره) در مقابل اسلام ناب محمدی مطرح کردند کاملا مغفول است. یعنی نه اسلام ناب معرفی می شود و نه اسلام امریکایی. هر دو در حد ظواهر به مردم نشان داده می شوند. تصویر زیر را ببیند و فکر کنید اگر دشمن منافق بخواهد از آن استفاده کند که خاندان پهلوی هم اهل دین و دیانت بودند چقدر کارایی دارد؟ و در مقابل رسانه ملی آن قدر اسلام امریکایی را دور از دسترس نشان می دهد کسی فکر نکند ممکن است مصداق همین اسلام در حوزه های علمیه قم وجود داشته باشد. و مگر پیام امام(ره) در مورد برخی افراد در قم نبود؟
نگاه اشتباه به مفاهیم دینی خود را در برنامه های مختلف نشان می دهد. در برنامه های دفاع مقدس هم حداکثر به جنبه حیات فردی شهدا توجه می شود بدون آن که حیات اجتماعی آن ها دیده شود. سبک زندگی شهدا در خانواده، دانشگاه، شهر و روستا و تعاملات اجتماعی آن ها هرگز دیده نمی شود و این بزرگواران در نهایت به افرادی گوشه گیر تبدیل می شوند که در نهایت هم کشته شدند و خوشا به حالشان! در حالی که سبک زندگی شهدا که آن را «زندگی در بستر شهادت» می نامیم بهترین نمونه و نشان از اسلام ناب در مقابل اسلام تهجر و قعود می باشد. نتیجه این نگاه به دفاع مقدس هم نتیجه اش کلیشه ای شدن موضوع شده که تاثیرگذاری آن را کاهش داده است.
هر چند که نباید از زحمات شبکه های بین المللی صدا و سیما چشم پوشید اما سیاستگذاری غلط در حوزه جهان اسلام نیز بیداد می کند. نگاه «امت واحده» به امت اسلامی ترویج نمی شود. بی توجهی به مسمانان از چین و ژاپن تا افریقا تا اروپا و امریکا تا بی توجهی به برادران افغانی، ترکمنستانی، آذربایجانی را چگونه می توان توجیه کرد؟ آن قدر بر غرور ملی تکیه کرده ایم که تواضعِ برادری فراموش شده است. مردم افغانستان به ما ایرانی ها «وطن دار» می گویند، یعنی هم وطن! می دانید چرا؟ می گویند ایران مدت استقلال افغانستان را در قرارداد با انگلیسی ها تا مدت 90 سال قید کرده است و الآن 90 سال تمام شده و ما قطعه ای از خاک ایرانیم. در مورد آذربایجان هم ماجرا از همین قرار است. مردم ما خبر ندارند که در دفاع مقدس شهدای افغانی و لبنانی و امریکایی وعراقی هم داشته ایم که در راه آرمان های انقلاب به شهادت رسیده اند. ملت ایران تصویری از پیشروی انقلاب اسلامی در خارج از کشور را ندارند و نمی داند که برای فتح سنگرهای کلیدی جهان راه طولانی ای را طی کرده اند. از سوی دیگر مسلمانان خارج از کشور هم تصویری صحیح و جامع از انقلاب را نمی بینند. برادری از یکی از کشورهای فارسی زبان اعتراض می کرد که من هرچه شبکه جام جم را نگاه می کنم اثری از انقلاب نمی بینم. برادر عرب زبانی از اینکه شبکه العالم «سید القائد» را «المرشد الاعلی» می گوید شکایت داشت. شبکه های داخلی نه تصویری جامع از برادران مسلمان خارج از کشور نشان می دهند و نه تصویری از تداوم انقلاب اسلامی در بین امت های مسلمان و علاقه آن ها به ملت ایران. رسانه های برون مرزی هم «اسلام مبارزه» را به خوبی نمایش نمی دهند و مثلا مصلحت می دانند از حکم اعدام سلمان رشدی سخنی نگویند. نتیجه این سیاستگذاری غلط در داخل کشور شعار نه غزه نه لبنان می شود و در خارج از کشور از دست دادن مخاطبان انقلابی.
صدا و سیما در خصوص کارکرد خویش نیز دچار ابهام در سیاستگذاری است. عموما رویکرد «مخدر و مُسکر» بر برنامه ها وجود دارد. صدا و سیما به جای آن که «دانشگاه عمومی» باشد و به «تبیین حق» بپردازد، در بسیاری موارد اعتیادآور و غفلت زا ظاهر می شود. بدترین جلوه این نوع نگاه در ایام اغتشاشات پس از انتخابات امسال جلوه پیدا کرد که به جای شفاف سازی و تبیین حقیقت برای مردم، هر روز بعد از ظهر مسابقات فوتبال دنیا به صورت مستقیم پخش می شد! چرا که تصور می شد لازم است رسانه به عنوان مخدر ظاهر شود نه مبیِّن. به هر حال رسانه ای که جزئی از نظام اسلامی محسوب می شود باید برای خود مشخص کند که جایگاهش در تعالی افراد جامعه کجاست؟ بازیکنان تیم های فوتبال ارزشمندتر اند یا علما؟ اینکه این صحنه پنالتی بود یا نه مهم تر است یا فقر و استضعاف فکری_فرهنگی تماشاچیان همان مسابقه؟ و هزاران سوال از این دست سوالاتی است که جواب آن ها تاثیری تعیین کننده در سیاستگذاری های صدا و سیما خواهد گذاشت. پر بیننده ترین برنامه های تلویزوین معمولا برنامه های طنزی هستند که اگر آثار مخربی بر فرهنگ عمومی کشور نداشته باشند، اثر سازنده آن چنانی هم ندارند و به برنامه ای مُسکر و مخدر محسوب می شوند.
در خصوص «عدالت رسانه ای» نیز وضع به همین منوال می باشد. ماجرای اتوبان تهران _ شمال همواره مورد توجه رسانه «ملی» بوده است اما این که چه تعداد از روستاهای کشور اصلا راه روستایی ندارند هرگز مورد توجه نمی باشد. فرض کنید برق تهران برای ساعتی قطع شود؛ چقدر در مورد این موضوع مصاحبه انجام خواهد شد و چه مقدار از زمان اخبار سراسری برای آن صرف می شود؟ اما اینکه به برخی مناطق کشور اصلا برق نرسیده است چه اهمیتی دارد؟ رسانه «ملی» به رسانه «مناطق خاصی از تهران» و نه حتی همه تهران تبدیل شده است. اگر بر اثر بارندگی منازل مسکونی جنوب تهران آسیب ببینند با بی توجهی از کنار آن عبور می شود اما آب گرفتگی خیابان های شمال شهر بارها و بارها بررسی می شود. هر چند شبکه های استانی گامی مناسب در جهت حل این مسأله بوده اند اما شبکه های سراسری هرگز به شبکه های ملی به معنای صحیح آن تبدیل نشده اند و عدالت رسانه ای را رعایت نمی کنند.
از سوی دیگر نظام رسانه ای کشور مبتنی بر نظام فرهنگی کشور طراحی نشده است و کشورمان به شدت به سیاستگذاری کلان در این خصوص نیازمند می باشد. نظام رسانه ای کشور شامل صداو سیما، مطبوعات، کتاب، اینترنت و سینما به شدت «تهرانیزه» شده می باشد و این باعث ضربه خوردن فرهنگ های بومی بخش های مختلف کشور می شود. ابهام در نظام رسانه ای هر کشور باعث ابهام در آینده فرهنگی آن کشور و تهدیدهای جدی در امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی در آینده نه چندان دور خواهد شد. باید هر چه سریع تر این ابهام از نظام رسانه ای کشور زدوده شود. صدا و سیما به عنوان پرمخاطب ترین و فراگیرترین رسانه داخلی نقش اساسی و پراهمیتی در ساختن آینده فرهنگی کشور دارد و هرگز این نقش پر اهمیت نباید مورد غفلت واقع شود.
علی رغم همه انتقاداتی که به سازمان صدا وسیما وارد است از برخی اقدامات قابل تقدیر نیز نباید چشم پوشید. گذر از سریال های طنز کم محتوا به سریال های پرمخاطبی چون یوسف پیامبر(ع) یا توجه به تاریخ معاصر کشور در برخی سریال های دیگر، برخی اقدامات قابل تقدیر در حوزه شفاف سازی فضای جامعه در ایام پس از انتخابات، ساخت سریال هایی چون «دارا و ندار» در موضوع فقر و غنا، ساخت مستندهایی جذاب از تاریخ انقلاب و حیات امام(ره) و امثال این ها قابل از جمله اقدامات تقدیر می باشد که امیدواریم موقتی و مناسبتی نبوده و «نشانه های تحول» در صدا و سیما باشند و با تقویت آن ها و بر طرف نمودن نقاط ضعف، رسانه ای در سطح و طراز انقلاب اسلامی ملت ایران شکل بگیرد.
2. باید این واقعیت تلخ را بپذیریم که نیروهای حزب اللهی کمتر وارد عرصه هنر و رسانه شده اند و برای پر کردن شبکه های مختلف رادیویی و تلویزیونی متعدد به تعداد کافی هنرمند حزب اللهی نداریم و به ناچار برنامه های تولیدی هم آنچنان که ما می خواهیم نخواهند بود. البته نباید از این هم گذشت که به نیروهای حزب اللهی آنچنان که باید میدان داده نشده است.
3. صدا و سیما یکی از بزرگترین سازمان های کشور است. دهها شبکه رادیویی و تلویزیونی برای داخل و خارج از کشور برنامه تولید می کنند. در بسیاری از نقاط دنیا دفتر نمایندگی دارد و تمام دفاتر داخلی و خارجی به پشتیبانی های فنی و مالی و... نیازمند هستند. سختی های مدیریت این مجموعه بزرگ می تواند باعث غفلت مسئولین از امر مهم تر که همان محتواست بشود. فشارهای سیاسی را هم برفشارهای مدیریتی اضافه کنید. اما به هرحال نتیجه غفلت برای ملت چیزی جز خسران فرهنگی _ اجتماعی نمی باشد. اگر کم سوادی رسانه ای و ترس از اقدام و امثال آن را هم به غفلت اضافه کنیم نتیجه همان می شود که هر روز و شب در تلویزیون می بینیم!
اما حقیقت آن است که صدا و سیمای کنونی بیش از هر چیز از سیاستگذاری های نادرست رنج می برد. صدا و سیما نخواسته یا نتوانسته صدا و سیمای «انقلاب اسلامی» باشد. صدا و سیما خود را به رسانه ای حداقلی تقلیل داده است که همه چیز حتی اسلام در آن حداقلی هستند و هیچ کس بیش از امت انقلابی که همه هستی خود را برای انقلاب گذاشته اند سانسور نمی شود. صدا و سیما نتوانسته است «بسیجی» عمل کند. سخنان حضرت روح الله در آن گلچین می شوند، قسمت هایی که علیه سرمایه داران زالو صفت و متحجرین است حذف می شوند و آن قسمت هایی که دعوت به تقوا یا علیه دشمنان خارجی هستند بارها و بارها پخش می شوند. یعنی نباید سخنان امام امت(ره) نارضایتی برخی از عوامل داخلی را برانگیزاند! بگذریم از غربت «آقا» که حتما شما هم تجربه کرده اید که ایشان در جلسه سخنرانی مطالبی را بیان می فرمایند و شب هنگام، موقع پخش سخنانشان بخش هایی از آن سانسور می شود! هنگامی که سردار سعید قاسمی در برنامه دیروز، امروز، فردا بخش هایی از سخنان امام و آقا را می خواند به نظر می رسید برای اولین بار است که در صدا و سیما چنین مطالبی گفته می شود و برای بسیاری مطالبی جدید و عجیب می نمود. گفته می شد آن شب سردار قاسمی «تند» حرف زد. یعنی آن قدر سخنان امام امت(ره) به گوش ملت نرسیده بود که تند به حساب می آمد. بگذریم که مصدوم شدن بازیکن ذخیره فلان تیم بارها و بارها مورد بررسی قرار می گیرد اما از شهادت جانبازان شیمیایی در تخت بیمارستان و جلوی چشمان فرزندانش با بی اهمیتی عبور می کنند و حتی در قالب یک خبر ساده چیزی از آن اعلام نمی کنند.
اسلامی که در صدا و سیما مطرح می شود، با صد تأسف اسلام ناب نیست بلکه در بسیاری موارد مظهری از اسلام ظاهرگرا می باشد که سجاده پیرزنی در گوشه منزل و یا سفره افطار خانواده ها در ایام رمضان اوج اسلام گرایی آقایان می شود. در بیان اسلام ناب هم حداکثر به پخش چند سخنرانی محدود می شوند؛ در حالی که بازتولید مفاهیم متعالی در قالب های هنری خاص رسانه که از وظایف اصلی و بنیادین این برادران محسوب می شود کاملا مغفول می باشد و از ابزار هنر در راستای هدف بهره ممکن برده نمی شود. اسلام امریکایی که حضرت امام(ره) در مقابل اسلام ناب محمدی مطرح کردند کاملا مغفول است. یعنی نه اسلام ناب معرفی می شود و نه اسلام امریکایی. هر دو در حد ظواهر به مردم نشان داده می شوند. تصویر زیر را ببیند و فکر کنید اگر دشمن منافق بخواهد از آن استفاده کند که خاندان پهلوی هم اهل دین و دیانت بودند چقدر کارایی دارد؟ و در مقابل رسانه ملی آن قدر اسلام امریکایی را دور از دسترس نشان می دهد کسی فکر نکند ممکن است مصداق همین اسلام در حوزه های علمیه قم وجود داشته باشد. و مگر پیام امام(ره) در مورد برخی افراد در قم نبود؟
نگاه اشتباه به مفاهیم دینی خود را در برنامه های مختلف نشان می دهد. در برنامه های دفاع مقدس هم حداکثر به جنبه حیات فردی شهدا توجه می شود بدون آن که حیات اجتماعی آن ها دیده شود. سبک زندگی شهدا در خانواده، دانشگاه، شهر و روستا و تعاملات اجتماعی آن ها هرگز دیده نمی شود و این بزرگواران در نهایت به افرادی گوشه گیر تبدیل می شوند که در نهایت هم کشته شدند و خوشا به حالشان! در حالی که سبک زندگی شهدا که آن را «زندگی در بستر شهادت» می نامیم بهترین نمونه و نشان از اسلام ناب در مقابل اسلام تهجر و قعود می باشد. نتیجه این نگاه به دفاع مقدس هم نتیجه اش کلیشه ای شدن موضوع شده که تاثیرگذاری آن را کاهش داده است.
هر چند که نباید از زحمات شبکه های بین المللی صدا و سیما چشم پوشید اما سیاستگذاری غلط در حوزه جهان اسلام نیز بیداد می کند. نگاه «امت واحده» به امت اسلامی ترویج نمی شود. بی توجهی به مسمانان از چین و ژاپن تا افریقا تا اروپا و امریکا تا بی توجهی به برادران افغانی، ترکمنستانی، آذربایجانی را چگونه می توان توجیه کرد؟ آن قدر بر غرور ملی تکیه کرده ایم که تواضعِ برادری فراموش شده است. مردم افغانستان به ما ایرانی ها «وطن دار» می گویند، یعنی هم وطن! می دانید چرا؟ می گویند ایران مدت استقلال افغانستان را در قرارداد با انگلیسی ها تا مدت 90 سال قید کرده است و الآن 90 سال تمام شده و ما قطعه ای از خاک ایرانیم. در مورد آذربایجان هم ماجرا از همین قرار است. مردم ما خبر ندارند که در دفاع مقدس شهدای افغانی و لبنانی و امریکایی وعراقی هم داشته ایم که در راه آرمان های انقلاب به شهادت رسیده اند. ملت ایران تصویری از پیشروی انقلاب اسلامی در خارج از کشور را ندارند و نمی داند که برای فتح سنگرهای کلیدی جهان راه طولانی ای را طی کرده اند. از سوی دیگر مسلمانان خارج از کشور هم تصویری صحیح و جامع از انقلاب را نمی بینند. برادری از یکی از کشورهای فارسی زبان اعتراض می کرد که من هرچه شبکه جام جم را نگاه می کنم اثری از انقلاب نمی بینم. برادر عرب زبانی از اینکه شبکه العالم «سید القائد» را «المرشد الاعلی» می گوید شکایت داشت. شبکه های داخلی نه تصویری جامع از برادران مسلمان خارج از کشور نشان می دهند و نه تصویری از تداوم انقلاب اسلامی در بین امت های مسلمان و علاقه آن ها به ملت ایران. رسانه های برون مرزی هم «اسلام مبارزه» را به خوبی نمایش نمی دهند و مثلا مصلحت می دانند از حکم اعدام سلمان رشدی سخنی نگویند. نتیجه این سیاستگذاری غلط در داخل کشور شعار نه غزه نه لبنان می شود و در خارج از کشور از دست دادن مخاطبان انقلابی.
صدا و سیما در خصوص کارکرد خویش نیز دچار ابهام در سیاستگذاری است. عموما رویکرد «مخدر و مُسکر» بر برنامه ها وجود دارد. صدا و سیما به جای آن که «دانشگاه عمومی» باشد و به «تبیین حق» بپردازد، در بسیاری موارد اعتیادآور و غفلت زا ظاهر می شود. بدترین جلوه این نوع نگاه در ایام اغتشاشات پس از انتخابات امسال جلوه پیدا کرد که به جای شفاف سازی و تبیین حقیقت برای مردم، هر روز بعد از ظهر مسابقات فوتبال دنیا به صورت مستقیم پخش می شد! چرا که تصور می شد لازم است رسانه به عنوان مخدر ظاهر شود نه مبیِّن. به هر حال رسانه ای که جزئی از نظام اسلامی محسوب می شود باید برای خود مشخص کند که جایگاهش در تعالی افراد جامعه کجاست؟ بازیکنان تیم های فوتبال ارزشمندتر اند یا علما؟ اینکه این صحنه پنالتی بود یا نه مهم تر است یا فقر و استضعاف فکری_فرهنگی تماشاچیان همان مسابقه؟ و هزاران سوال از این دست سوالاتی است که جواب آن ها تاثیری تعیین کننده در سیاستگذاری های صدا و سیما خواهد گذاشت. پر بیننده ترین برنامه های تلویزوین معمولا برنامه های طنزی هستند که اگر آثار مخربی بر فرهنگ عمومی کشور نداشته باشند، اثر سازنده آن چنانی هم ندارند و به برنامه ای مُسکر و مخدر محسوب می شوند.
در خصوص «عدالت رسانه ای» نیز وضع به همین منوال می باشد. ماجرای اتوبان تهران _ شمال همواره مورد توجه رسانه «ملی» بوده است اما این که چه تعداد از روستاهای کشور اصلا راه روستایی ندارند هرگز مورد توجه نمی باشد. فرض کنید برق تهران برای ساعتی قطع شود؛ چقدر در مورد این موضوع مصاحبه انجام خواهد شد و چه مقدار از زمان اخبار سراسری برای آن صرف می شود؟ اما اینکه به برخی مناطق کشور اصلا برق نرسیده است چه اهمیتی دارد؟ رسانه «ملی» به رسانه «مناطق خاصی از تهران» و نه حتی همه تهران تبدیل شده است. اگر بر اثر بارندگی منازل مسکونی جنوب تهران آسیب ببینند با بی توجهی از کنار آن عبور می شود اما آب گرفتگی خیابان های شمال شهر بارها و بارها بررسی می شود. هر چند شبکه های استانی گامی مناسب در جهت حل این مسأله بوده اند اما شبکه های سراسری هرگز به شبکه های ملی به معنای صحیح آن تبدیل نشده اند و عدالت رسانه ای را رعایت نمی کنند.
از سوی دیگر نظام رسانه ای کشور مبتنی بر نظام فرهنگی کشور طراحی نشده است و کشورمان به شدت به سیاستگذاری کلان در این خصوص نیازمند می باشد. نظام رسانه ای کشور شامل صداو سیما، مطبوعات، کتاب، اینترنت و سینما به شدت «تهرانیزه» شده می باشد و این باعث ضربه خوردن فرهنگ های بومی بخش های مختلف کشور می شود. ابهام در نظام رسانه ای هر کشور باعث ابهام در آینده فرهنگی آن کشور و تهدیدهای جدی در امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی در آینده نه چندان دور خواهد شد. باید هر چه سریع تر این ابهام از نظام رسانه ای کشور زدوده شود. صدا و سیما به عنوان پرمخاطب ترین و فراگیرترین رسانه داخلی نقش اساسی و پراهمیتی در ساختن آینده فرهنگی کشور دارد و هرگز این نقش پر اهمیت نباید مورد غفلت واقع شود.
علی رغم همه انتقاداتی که به سازمان صدا وسیما وارد است از برخی اقدامات قابل تقدیر نیز نباید چشم پوشید. گذر از سریال های طنز کم محتوا به سریال های پرمخاطبی چون یوسف پیامبر(ع) یا توجه به تاریخ معاصر کشور در برخی سریال های دیگر، برخی اقدامات قابل تقدیر در حوزه شفاف سازی فضای جامعه در ایام پس از انتخابات، ساخت سریال هایی چون «دارا و ندار» در موضوع فقر و غنا، ساخت مستندهایی جذاب از تاریخ انقلاب و حیات امام(ره) و امثال این ها قابل از جمله اقدامات تقدیر می باشد که امیدواریم موقتی و مناسبتی نبوده و «نشانه های تحول» در صدا و سیما باشند و با تقویت آن ها و بر طرف نمودن نقاط ضعف، رسانه ای در سطح و طراز انقلاب اسلامی ملت ایران شکل بگیرد.