نخست آن که کردستان از قبل از شروع جنگ تحمیلی تا همین روزهای اخیر شهدای فراوانی را به انقلاب اسلامی تقدیم نموده است و در کمال تعجب میبینیم که در عرصه تاریخ دفاع مقدس به این شهدا کمتر پرداخته میشود. بنابراین می توان گفت پرداختن به موضوع کردستان و شهدای غریب آن و شهید کاوه عزیز نوعی خط شکنی در روایتگری دفاع مقدس محسوب میشود و اینکه جوانمردی پیدا شده و دوربین به دست گرفته تا یاد آن عزیزان را نیز همچون شهدای جبهههای جنوب گرامی بدارد، جای بسی تقدیر و تشکر دارد هرچند ممکن است ایراداتی نیز بر فیلم وارد باشد.
دوم آن که شور شیرین در چهرهپردازی منفی از ضد انقلاب و نشان دادن پستی و دنائت آنان موفقیت قابل قبولی داشته است و مخاطب در پایان فیلم نسبت به جبهه مقابل در عمق وجود خویش حسی از تنفر را درک میکند. به این ترتیب میتوان گفت در الگوی «خود/دیگری» در الگوهای هویتی توانسته است «دیگری» را تا میزان مناسبی از جامعه خودی جدا نماید. صحنه های رفتار ضد انقلاب در قتل عام مجروحین، گروگانگیری و امثال آن از جمله تلاش ها برای جدا کردن دیگری از خود میباشد.
سوم: فیلم در پردازش تصویر «مقدس» بودن دفاع مقدس ناتوان بوده و نتوانسته در همان الگوی هویتی، «خود» را به خوبی به تصویر بکشد. یعنی فیلم نتوانسته تفاوت چندانی میان قهرمانان بسیجی و شهادتطلب با مسیحیانانسان دوست بگذارد. در این فیلم با اتفاقی تقریبا مشابه آنچه در فیلمهای هالیوودی اتفاق میافتد، مواجه هستیم: گروهی از قهرمانان با کشتن ضد قهرمانها، گروگان ها را نجات میدهند و به این ترتیب آن تفاوت عمیقی که بین فرزندان روحالله و فرزندان جورج واشنگتن وجود دارد، بسیار کمرنگ میشود.
چهارم: نتیجه منطقی دو اتفاق فوق در دو زمینه خود را نشان میدهد:
الف) فیلم به فیلم های «ضد جنگ» و مشابه تفکرات صلح سبز نزدیک می شود که اوج آن در جمله «لعنت بر این جنگ» در اواسط فیلم بروز پیدا می کند. میدانیم در دفاع مقدس ما، محوریترین ارزشها دفاع از اسلام و ولایت بوده است اما در طول فیلم، ناخواسته انگیزه نبرد در این دفاع مقدس به نجات زن و فرزند تقلیل مییابد و آرمانهای والای رزمندگان به چنین مسائلی –که البته در جای خود بسیار ارزشمند هستند- محدود می شود. به این ترتیب مخاطب نیز دائما از وجود جنگی که این همه مشکلات را بوجود آورده رنج می برد و آن ارزشهای مقدس اسلامی و انقلابی را فراموش میکند.
ب) از سوی دیگر با فراموش شدن ارزشهای مقدس اسلامی-انقلابی، ارزشهایی که رزمندگان را به جبهه برده بود به ارزشهایی اومانیستی و انسان دوستانه تقلیل می یابد و حد و مرز «دفاع مقدس» با «دفاع از برلین» برداشته میشود. یعنی با تغییراتی در گریم و دکور و حذف صحنه محدودی که به نماز خواندن شهید کاوه می پرداخت، میتوان همین فیلم را برای مردی آلمانی که همسر و فرزندش در جنگ جهانی گروگان روسیه هستند بازتولید نمود! به این ترتیب میتوان گفت فیلم از ژانر «دفاع مقدس» به سوی ژانر «سینمای جنگ» سوق یافته است.
پنجم: در این فیلم بیان مناسبی از دو دیدگاه نسبت به زن و جایگاه اجتماعی او ارائه شده است. تفاوت نگاه انقلاب اسلامی به زن در برابر تفکر جریان مقابل به خوبی به تصویر کشیده شده است. در تفکر انقلاب اسلامی به «زنانهگی» زن توجه شده و محلهای متناسب با روحیات او برای حیات اجتماعیاش تعیین میشود. حفظ حیا و عفت زن و ارزش اجتماعی خانواده مورد توجه قرار میگیرد و در جبهه مقابل، نقش هایی به زن داده میشود که حتی عموم مردان نیز از آن ابا دارند مثل جاسوسی و یا آدم کشی و حضور در خط مقدم نبرد و زنان در چنین تفکری دارای روحیات خشک مردانه محسوب میشوند.
ششم: با توجه به تنوع و تعدد شخصیتهای فیلم، امکان کمی برای شخصیتپردازی از پیشمرگان کرد وجود دارد و نمی توان این مسأله را نقطه ضعفی جدی برای فیلم تلقی نمود. اما لازم است سینماگران و مسئولین سینمایی کشور به این مسأله توجهی ویژه و استراتژیک داشته باشند. متاسفانه تحت تاثیر خاطرات تلخی که احزاب کومله و دموکرات در کردستان در ذهن عموم مردم ایجاد کردهاند، نگاه جامعه ایرانی به کردها، نگاهی مثبت نمی باشد و همین مسأله آنان را به مارپیچ سکوت و و حتی در برخی موارد مرزبندی هایی نابجا کشانده است. با سرمایهگذاری فرهنگی برای نشان دادن فداکاریهای پیشمرگان کرد می توان ضمن اصلاح نگاه جامعه ایرانی به اکراد، به ارائه الگوهای فرهنگی بومی در میان جوانان کرد نیز مبادرت نمود و الگوهایی هویتی بومی در تناسب با آرمان های انقلاب اسلامی ایجاد کرد.