سینمای انقلاب اسلامی… "ترکیب اضافی" بسیار زیبایی است و بیانگر آرمان های ما در سینما. از سینما انتظار داریم همه ظرفیت های خود را بکار گیرد تا ارزش های انقلاب اسلامی را به نمایش بگذارد. اما حیف که به نظر می رسد فقط یک ترکیب "اضافی" است. پس از سی و یک سال از پیروزی انقلاب، مروری بر آثار سینمایی تولید شده واقعا حسرت آفرین است. از پاره ای آثار فاخر و ارزشمند که بگذریم، روح حاکم بر فیلم های سینمایی تولید شده با روح انقلاب اسلامی سازگاری چندانی ندارد. بسیاری از فیلم هایی که به اسم فیلم های معناگرا و مذهبی تولید شده اند، در زمان طاغوت هم قابل تولید بودند. این آثار مذهبی فارغ از معنای جهاد هستند. جهاد همان گم شده سینمای ماست. امام خمینی(ره) در پیام خود به هنرمندان، مرز بین هنر برخاسته از اسلام ناب و اسلام امریکایی را چنین معرفی می کنند: « هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه داری مدرن وکمونیسم خون آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل ، اسلام التقاط، اسلام سازش وفرومایگی ، اسلام مرفهین بی درد، و در یک کلمه "اسلام امریکایی " باشد… تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب ، و در راس آنان امریکا و شوروی ، را بیاموزد.»
مشکل ما در سینما کمبود محتوا نیست. ما میراث داران ابن سیناو شیخ اشراق و ملاصدرا و حافظ و سعدی و حضرت روح الله هستیم. ما حرف های زیادی برای گفتن به جهانیان داریم. اصلا به قول شهید آوینی «در جهان امروز کسی جز ما حرفی برای گفتن ندارد و این شجرهی نورستهی مبارک انقلاب، تنها نهال سبزی است که در این برهوت خشک و تشنه روییده است.» جهان در آستانه ظهور به شدت تشنه شنیدن پیام اسلام ناب می باشد. پر فروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران، فیلمی است که با زبان طنز بخش کوچکی از حرف های ما را نشان می داد. یقین دارم که اگر حرف هایمان را به صورت جدی و هنرمندانه ارائه بدهیم، تاثیرگذارترین فیلم هم، فیلم ما خواهد شد. همان طور که تاکنون نیز فیلم های جبهه انقلاب، از زمره تاثیرگذارترین ها بوده اند.
سینمای ما اسیر روشنفکرانی شده است که پیروزی انقلاب به فیلم هایشان روسری را اضافه کرد و چند دقیقه ای را سانسور نمود. در فیلم هایشان مدام جانوری به اسم انسان را می بینی که فارغ از ارزش های والای انسانی است و زندگی اش در شکم و شهوت خلاصه می شود. این روشنفکران به برکت سوابق طولانی خود در سینمای ایران، مراکز دانشگاهی آموزش هنر را در دست گرفته اند. چه بسیارند دانشجویانی که با انگیزه های والا وارد دانشکده های هنر می شوند اما از هنر برایشان موهایی پریشان و سیگاری بر گوشه لب باقی می ماند. به نظر می رسد برای نجات سینمای رو به انحطاط کشورمان باید طرحی نو درانداخت. بگذاریم آنان که نمی خواهند با آرمان های انقلاب هماهنگ شوند، از قطار انقلاب پیاده شوند. از اسم و رسم آنان نترسیم و سعی نکنیم به بهای بی توجهی به جوانان انقلابی، آنان را نگه داریم. در جوایز جشنواره ها، بیش از توجه به ظاهر، به محتوا بپردازیم. چرا که عاقلان به مظروف می نگرند نه به ظرف - هرچند هرچه اثری به لحاظ ظاهر زیباتر باشد، ارزشمندتر است-. ما چه بخواهیم چه نخواهیم برخی طاقت با انقلاب ماندن را ندارند و به ناچار به دامان شرق و غرب پناه خواهند برد. بیایید فرزندان انقلاب را در آغوش انقلاب حفظ و تربیت کنیم تا بتوانیم با ابزار هنر سنگرهای کلیدی جهان را فتح نماییم.
باید به جای تاکید برتولید هر چه بیشتر و رقابت با کمپانی های فیلم سازی در تعداد فیلم ها و "تولید محوری" به "محتوا محوری" روی آورد. کمیت آثار تولید شده اولویت ندارد، چرا که می توان سالانه صدها فیلم تولید کرد که هیچ نسبتی با انقلاب اسلامی ندارند، و خود را در عرصه رقابت «کمی» پیروز دانست. اما تولید محتوا بر مبنای انقلاب اسلامی شاخصی است «کیفی» که هر گام در این عرصه یک پیروزی و فتح می باشد. در این صورت «خواهیم دید که چگونه سخن ما که آوای اصیل فطرت الهی انسان است، قلبها را و فردای جهان را تسخیر خواهد کرد و عَلم عدالت را بر فراز این ظلمآباد برخواهد افراشت.»
مشکل ما در سینما کمبود محتوا نیست. ما میراث داران ابن سیناو شیخ اشراق و ملاصدرا و حافظ و سعدی و حضرت روح الله هستیم. ما حرف های زیادی برای گفتن به جهانیان داریم. اصلا به قول شهید آوینی «در جهان امروز کسی جز ما حرفی برای گفتن ندارد و این شجرهی نورستهی مبارک انقلاب، تنها نهال سبزی است که در این برهوت خشک و تشنه روییده است.» جهان در آستانه ظهور به شدت تشنه شنیدن پیام اسلام ناب می باشد. پر فروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران، فیلمی است که با زبان طنز بخش کوچکی از حرف های ما را نشان می داد. یقین دارم که اگر حرف هایمان را به صورت جدی و هنرمندانه ارائه بدهیم، تاثیرگذارترین فیلم هم، فیلم ما خواهد شد. همان طور که تاکنون نیز فیلم های جبهه انقلاب، از زمره تاثیرگذارترین ها بوده اند.
سینمای ما اسیر روشنفکرانی شده است که پیروزی انقلاب به فیلم هایشان روسری را اضافه کرد و چند دقیقه ای را سانسور نمود. در فیلم هایشان مدام جانوری به اسم انسان را می بینی که فارغ از ارزش های والای انسانی است و زندگی اش در شکم و شهوت خلاصه می شود. این روشنفکران به برکت سوابق طولانی خود در سینمای ایران، مراکز دانشگاهی آموزش هنر را در دست گرفته اند. چه بسیارند دانشجویانی که با انگیزه های والا وارد دانشکده های هنر می شوند اما از هنر برایشان موهایی پریشان و سیگاری بر گوشه لب باقی می ماند. به نظر می رسد برای نجات سینمای رو به انحطاط کشورمان باید طرحی نو درانداخت. بگذاریم آنان که نمی خواهند با آرمان های انقلاب هماهنگ شوند، از قطار انقلاب پیاده شوند. از اسم و رسم آنان نترسیم و سعی نکنیم به بهای بی توجهی به جوانان انقلابی، آنان را نگه داریم. در جوایز جشنواره ها، بیش از توجه به ظاهر، به محتوا بپردازیم. چرا که عاقلان به مظروف می نگرند نه به ظرف - هرچند هرچه اثری به لحاظ ظاهر زیباتر باشد، ارزشمندتر است-. ما چه بخواهیم چه نخواهیم برخی طاقت با انقلاب ماندن را ندارند و به ناچار به دامان شرق و غرب پناه خواهند برد. بیایید فرزندان انقلاب را در آغوش انقلاب حفظ و تربیت کنیم تا بتوانیم با ابزار هنر سنگرهای کلیدی جهان را فتح نماییم.
باید به جای تاکید برتولید هر چه بیشتر و رقابت با کمپانی های فیلم سازی در تعداد فیلم ها و "تولید محوری" به "محتوا محوری" روی آورد. کمیت آثار تولید شده اولویت ندارد، چرا که می توان سالانه صدها فیلم تولید کرد که هیچ نسبتی با انقلاب اسلامی ندارند، و خود را در عرصه رقابت «کمی» پیروز دانست. اما تولید محتوا بر مبنای انقلاب اسلامی شاخصی است «کیفی» که هر گام در این عرصه یک پیروزی و فتح می باشد. در این صورت «خواهیم دید که چگونه سخن ما که آوای اصیل فطرت الهی انسان است، قلبها را و فردای جهان را تسخیر خواهد کرد و عَلم عدالت را بر فراز این ظلمآباد برخواهد افراشت.»