سفارش تبلیغ
صبا ویژن

89/5/21
10:52 صبح

در فراق کربلا

بدست عبدالحمید بیات در دسته کربلا، زیارت، نیمه شعبان

شب نمیه شعبان در کرببلا مهمان حضرت اباعبدالله الحسین بودم. نایب الزیاره همه بسیجی ها وهیاتی ها. بعد از برگشت هرچه تلاش کردم که مطلبی در مورد کربلا بنویسم، نتوانستم. به قول بزرگان یدرک و لایوصف. کربلا را نمی توان توصیف کرد... در یک جمله می گویم خداوند کربلا را در زمین قرار داده تا به بنی بشر بگوید آن بهشتی که وعده داده ام حق است و اگر باورتان نمی شود بیایید و ببینید...

در یک کاروان چهارصد نفره به همراه دانشجویان دانشگاههای تهران به پابوس اربابمان مشرف شدیم و خداوند توفیق داد که از نجف تا کربلا را پیاده طی کنیم. نمی دانید چه صفایی داشت... نمی دانید... مردم عراق از زن و مرد، پیر و جوان و حتی کودک این مسیر را پیاده می آمدند. هزاران عراقی علی رغم خطرات مسیر از جمله بمبگذاری، فقط به عشق حسین فاطمه(سلام الله علیهما) پیاده این مسیر را طی می کردند و ما هم قطره ای بودیم در دریای بی کران عاشقان حضرتش. گروه دیگری از عراقی ها هم به صورت خودجوش در طول مسیر «موکب» زده بودند. موکب همان ایستگاه صلواتی خودمان است. هر کس بنابر توان و استطاعت مالی خود و به هر طریقی که از دستش بر می آید از زائران امام حسین پذیرایی می کند. بیشتر موکب ها به مردم آب می دهند و معمولا بر ظرف های آب می نویسند: «اشرب الماء و اذکر عطش الحسین(ع)». برخی دیگر نهار و شام به زائران می دهند. برخی زیرانداز و سایبانی درست کرده اند برای استراحت زائران و خلاصه هر کس هر چه از دستش برمی آید برای رفاه زائران ارباب انجام می دهد. اگر شما قصد داشته باشید در این ایام از نجف به کربلا پیاده بروید جز یک جفت کفش خوب به هیچ چیز نیاز ندارید، حتی پول! همه چیزتان را مردم در طول مسیر به طور صلواتی تامین کرده اند.

به کربلا هم که برسی در تمام حرم و بین الحرمین و گوشه و کنار امکان خوابیدن و استراحت فراهم است و نیازی به هتل و امثال آن ندارید. در ساعات نهار و شام هم حرم ارباب به تمام زائران غذای حضرتی می دهد. بنابراین در کربلا، خود حرم اباعبدالله است که از شما پذیرایی می کند(مردم مشهد و تولیت آستان قدس یاد بگیرند)

وقتی انسان از کربلا برمیگردد تا مدتی غم دل او را می گیرد و به شدت دلتنگ کربلا و ارباب می شود ولی کم کم دنیا بین او و اربابش حجاب می شود و امان از دست این دنیای نامرد... انسان می ماند و خاطره هایش از کربلا و تمام لحظه هایش. و امان از لحظه وداع و زیارت وداع... امان...

نمی دانم شاعر این شعر زیبا کیست اما واقعا زبان حال زائران است:

دل سپردیم به تو حرکت کردیم

بعد یک عمر که ماندیم... حرکت کردیم

دستهامان همه خالی...نه! پر از شعر و شعور

عشق فرمود بیایید اطاعت کردیم

خاک آلوده رسیدیم به آن تربت پاک 

اشک آلوده ولی غسل زیارت کردیم

گفته بودند که آرام قدم برداریم

ما دویدیم... ببخشید جسارت کردیم

سهم مان در حرم یکسره سرگردانی

بس که با قبله شش گوشه عبادت کردیم

تشنه بودیم دوبیتی بنویسیم برات

از غزل باری چشمان تو حیرت کردیم

همه با قافیه عشق مصیبت دارند

از تو گفتیم اگر ذکر مصیبت کرده ایم

وقت رفتن که حرم ماند و کبوترهایش

بی پر وبال نشستیم و حسادت کردیم

و سری از سر افسوس به دیوار زدیم

و نگاهی غضب آلوده به ساعت کردیم

بین مان باشد، آن شب... ما... بین الحرمین

از چه با زینب و عباس و تو صحبت کردیم

کاش می شد که بمانیم ضریحت در دست

دل سپردیم به چشم تو و جرکت کردیم...