• وبلاگ : آرمان هاي فراموش نشده
  • يادداشت : اي کاش من هم يک بسيجي نبودم!
  • نظرات : 15 خصوصي ، 34 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام ياد اون روزهايي افتادم که تاکسي ها ما رو سوار نمي کردن. مي گفتن چون شما بسيجي هستيد اگه ميرحسيني ها ببينن مي زنن ماشينو خورد مي کنن

    اينا رو که نوشتي ياد دوستم ايمان افتادم که کم مونده بود پرواز کنه. آخه خيلي سبکه يکي از ميرحسيني ها با ماتيز زد هر دوتا پاشو شکست