سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/11/15
4:4 عصر

زیرا که طعم ساندیس، شهد است راستی راستی!

بدست عبدالحمید بیات در دسته

با مدعی مگویید، اسرار عشق و مستی
زیرا که طعم ساندیس، شهد است راستی راستی!

ای کاش میر میدید، انبوه عاشقان را 

تا بی خبر نمیرد، از درد خود پرستی 

جانباز شیمیایی، با شیخ گفت: «جانا! 

با کافران چه کارت؟ گر بت نمی پرستی»  

دندان گرگها را، هر کودکی ببیند 

ای پیر انقلابی! چشمت چرا تو بستی؟ 

عاشق شو ارنه روزی، این صبر هم سرآید 

اذن ولی نباشد، پنداشتی که جستی؟ 

یارب شکسته حالان، طاقت دگر ندارند 

تا کی کنند اجانب، چندین دراز دستی  

گویی ولی شناسان، رفتند از این ولایت 

خط امام گم گشت، زین کارگاه هستی  

آن روز دیده بودم، این فتنه ها که برخاست 

کز بغضِ رایِ ملت، یک دم نمی نشستی!   

این عشق دست طوفان، خواهد سپردت ای میر! 

بازآ به نزد ملت، وآن روزگار مستی 

با اجازه از حضرت حافظ 
محمد صادق باطنی 
15 دی 1388


88/8/27
9:35 عصر

"ایـن عمــار" کــه از دسـت شمــا دق بکند؟

بدست عبدالحمید بیات در دسته انتخابات، شعر سیاسی، جنبش سبز

دیگر از این همه نیرنگ به تنگ آمــده است
با علی لشکر شبرنگ به جنگ آمـده است

هان ببینید چه دندان به غضب می سـایند
کـه به پیکـار "علـی" شیـر عـرب مـی آینـد

فـاش پیـداست کـه از غیـظ برافـروختـه اند
و چه کیـن ها که در انبان دل اندوخته اند
*

ظـــاهـــرا  غصــهء میراث پـیـمـبـــر  دارنـــد
تــا علــی را مـگـر از مسنـد دیـن بـر دارنـد

پس چه در خانه نشستیم؟ علی تنها ماند
منتظــر بهـر چـه هستیم؟ علـی تنهـا مـاند

پـای در معـرض حفـره اسـت، مراقب باشیم
کـوفــه آبستـن کفــر اسـت، مراقـب باشیـم

با ولـی باش مگـو راه ولایـت سخــت اسـت
آنکــه هـم پـای ولایـت نـرود بـدبخــت اسـت

این چه فتنه است که آفت زده ایمــان ها را
"
ایـن عمــار" کـه روشـن بکنــد جــان هـا را

"
ایـن عمــار" کــه تـبـیـیــن حقــایق بکند**
"
ایـن عمــار" کــه از دسـت شمــا دق بکند؟

خصم در گوشه نشسته است که تزویر کند
نکـنــد بــاز تــو را فـتـنــه زمـیــن گـیــر کـنــد

نکـنــد بــا شـتـــر مـعــرکــه هـمـــراه شـوی
نکـنـــد مـثـل "
بنی ساعده" گـمــراه شـوی

خـصــم خـصــم است ولو یار نمــاید خود را
در پــس دیــن تــو انـکــار نـمـــایـد خـــود را

دشمن این مرتبه قرآن سر نی خواهـد بـرد
آنکه مرداست به این مسأله پی خواهدبرد

نـیــزه نـیــزه اسـت ولـو بـر ســر او قـرآن هـا
کفر کفری است که بر خواستـه از ایمان ها

نیز
ه نیزه است ودراین غائله خون خواهد ریخت
کفر
از این سجده بی مغز برون خواهد ریخت

شک نکن بعـد ولی روح ولا خواهد سوخت
کودکی در کبد کرب و بلا خواهد سوخـت...

 

 

http://bedahe.blogfa.com/


88/8/21
11:36 عصر

من هم فیلتر شدم!!!

بدست عبدالحمید بیات در دسته

نظرسنجی وبلاگ بنده فیلتر شده! به هرحال نظرسنجی و نتایج آن به شرح زیر بود:

کدامشان خائن ترند؟

1.هاشمی رفسنجانی 61 رای

2.میرحسین موسوی   41 رای

3.مهدی کروبی         9 رای

4.محمد خاتمی        37 رای

اصلاحیه: با در نظر گرفتن آرای باطله کروبی پنجم شده!!!


88/8/21
11:20 عصر

الغرض معنی آزادی اگر این باشد...

بدست عبدالحمید بیات در دسته انتخابات 22 خرداد، میلاد عرفان پور

دوست عزیزی دارم بنام میلاد عرفانپور. از رویش های انقلاب اسلامی است و طبع شعر فوق العاده ای دارد. از شاگردان علیرضا قزوه و مرحوم قیصر امین پور است و تا کنون سه مجموعه شهر از او منتشر شده : 1. از شرم برادرم(1385) 2. پاییز بهاری است که عاشق شده است(1386) 3.پاد شهر(1388) و دو مجموعه در دست انتشار هم دارد. به مناسبت وقایع اخیر شعری زیبا سروده که شنیدن آن از زبان خودش بسیار شیرین تر است تا خواندن آن:

نه ! امیدی به شما نیست، حقارت ، آزاد

هرچه خواهید بگویید جسارت ، آزاد

آبروی وطنم یوسف بازار شده ست

ثمن بخس ، فراوان و تجارت ، آزاد

شیختان با همه شیرینی و شهرآشوبی

فتویِ فتنه فرستاد : شرارت ،آزاد

راه بر مشت گره کرده ی مردم بستید

تا به دشمن شود انگشت اشارت، آزاد

 حرم از دست حرامی نگرفتیم که باز

پیک و پیغام فرستید که غارت، آزاد

 پاکدامن وطنم را به کسی نفروشید

خاصه این فرقه ی از قید طهارت ، آزاد

بی وضو زائر این خاک نباید! چه کسی

گفته این قوم نجس را که زیارت ، آزاد؟

الغرض معنی آزادی اگر این باشد

وقت آن است  بگوییم اسارت آزاد

سایر شعرهای زیبایش را در وبلاگ شعرکده بخوانید

 


88/6/24
4:27 عصر

در حاشیه بازی آزادی

بدست عبدالحمید بیات در دسته

هرچه به انتهای تبلیغات انتخابات دهم نزدیک تر می شدیم فضای دوقطبی بین مردم گسترده تر و شدیدتر می شد. هواداران القابی را به هم نسبت می دادند، با یکدیگر جدال هم می کردند اما فضا طوری بود که همه مردم احساس می کردند این دو قطب حتی بعضا در معیارهای انتخاب نیز هم نظرند ولی به مصادیق متفاوتی رسیدند. در میان مردم به جز قشری که در مبانی با هم متضاد بودند کسی با کسی سر جنگ نداشت. اکثریت اعضای دوقطب حداکثر طرف مقابل را گرفتار یک اشتباه بزرگ می دانستند و البته اشتباه را قابل گذشت.

در هر صورت در این انتخابات بیش از هر مورد مشابهی فضا استقلال – پرسپولیسی شده بود و دردمندان صاحب تحلیلی که فضا را رصد می کردند نگران بودند. دریکی از این اردوگاه ها افرادی حضور فعالانه پیداکردند که سابقه دشمنی واضحی با انقلاب را در کارنامه به همراه داشتند و هنوز خاطرات سالهای گذشته از ذهن ها دور نشده بود. هرچند نامزد آن اردوگاه خود را از جنس دیگری می نامید و مدعی بود آنها هم مثل دیگرانی با سلایق مختلف سیاسی تنها حضور دارند. اما بصیران جامعه احساس کرده بودند که نه آن شخص، دیگر مرد گذشته است و نه آن افراد تنها حاضر و ناظرند که بیش تر درجایگاه خط دهنده به اردوگاه قرار گرفته اند.

فضای استقلال – پرسپولیسی بسیار مناسب است تا کسانیکه به دنبال اهدافی غیراز برگزاری یک فوتبال زیبا! هستند برفضا مسلط شده و به کمک عده ای تماشاگرنما به مسموم کردن فضای ورزشگاه قبل از بازی و آماده کردن فضا برای موج سواری بر احساسات هواداران تیم پیروز و بازنده مشغول شوند. فرض کنید حساسترین شهرآورد (دربی) تاریخ دو تیم برگزار شود و بیشترین تماشاچی ممکن آنهم پس از طی صف های طولانی به ورزشگاه بیاید و یکی از تیم ها ببازد و تیم دیگر پیروز بشود ، حساسیت این بازی هم از پیش به هوادارن منتقل شده باشد. حالا متصور شوید که مربی تیم بازنده نپذیرد که "بازی آزادی" را آن هم با فاصله 11 گل باخته است و خود را برنده بخواند و بگوید که : « همه کارشناسان (بخشی از همان دنبال کنندگان اهداف دیگر) پیش از بازی پیش بینی می کردند تیم من برنده است و مگر بازی زیبای تیم من را ندیدید ، امکان ندارد من شکست خورده باشم. » و هرچه به او می گویند : « تیم مقابل هم خیلی خوب بازی کرد. درضمن پیش بینی های دیگری هم بود ، اصلا پیش بینی که روی کاغذ است و نتیجه بازی وسط میدان مشخص می شود. » گوشی برای شنیدن نداشته باشد. که : « به نظرمن داور 3-4 صحنه مشکوک به پنالتی را برای تیم من نگرفت است » و هرچه کارشناسان می گویند: « آن صحنه ها پنالتی نبود. اصلا پنالتی بود اصلا گل برای تیم شما، بازهم که اختلاف 11 گل جبران نمی شود. » و مربی بازهم بگوید : « من نمی دانم یا من را برنده اعلام می کنید یا باید بازی از نو برگزار شود. » و داور و فدراسیون فوتبال و سازمان تربیت بدنی و ... را مقصر اعلام باختش بداند. در چنین شرایطی آنها که از این بازیها دنبال اهداف خود هستند آتش بیار معرکه می شوند. از تشنج در ورزشگاه شروع می کنند و با قشون کشی و شیشه اتوبوس شکاندن و آتش بازی خیابانی و ... فضا را برای بهره خود بازتر می کنند.

مردمی که اکثریت قریب به اتفاق آنها آمده بودند تا یک بازی حساس و زیبا را تماشا و تیم خود را تشویق کنند ، ناگهان چشم بازکرده و خود را وسط یک جنگ خونی می بینند. مردمی که پیش از بازی کل کل می کردند و حتی شعار هم علیه هم می دادند اما دشمن نبودند. و البته جنگ، تر و خشک را با هم می سوزاند و این سوختن ها آتش کینه را شعله ور می کند.

این وسط کنفدراسیون جهانی فوتبال و چند فدراسیون دوست، قلدر و همسایه! هم که فوتبال را ارث پدری خود می دانند ، ضمن ابراز انزجار از دخالت در فوتبال داخلی کشورها ، نسبت به نتایج شهرآورد مزبور شدیدا ابراز نگرانی می کنند و می گویند که پشتیبان تیم بازنده تا استیفای حقش خواهند بود. طرفداران تیم بازنده هم کم کم باورشان می شود که گویی تمام کائنات دست به دست هم دادند تا حق آنها را بخورند و به تدریج اصلا منکر می شوند که امکان داشته بازنده هم بشوند و تصور می‌کنند اساسا مگر تیم برنده طرفدار هم دارد؟! کافیست در اثر این حواشی فضا کمی هم امنیتی بشود و حافظان امنیت هم احیانا اشتباهاتی را مرتکب شوند تا همه چیز به نظر هواداران تیم بازنده مشکوک بیاید و تصورکنند که داور ، فدراسیون فوتبال ، سازمان تربیت بدنی و حتی قوانین فوتبال نیز همه دست به دست هم دادند تا آنها را بازنده کنند آن هم با اختلاف 11 گل ! و آنقدر در هیجان اند که یادشان می رود که کنفدراسیون جهانی فوتبال و آن کشورها و این کارشناسان اردوگاه بازنده با اساس "بازی آزادی" در این کشور مشکل دارند. مربی بازنده هم عصبانی از باخت است و حرفهایی که می زند بیش از آنکه مستدل و منطقی و حاکی از یک حق خوری و خیانت بزرگ باشد تحت هیجان و عصبیت و اطلاعات غلط همین مخالفان بازی آزادیست و البته سخنان هیجانی مربی بازنده در ملتهب شدن فضا و ایجاد تصورات وهم آلود برای هواداران نیز کم تاثیر ندارد.

اما آنچه درنهایت پس از این گردوخاک ها می ماند از یک طرف کدورت بین تماشاگرانیست که مشتاقانه آمده بودند تا یک گام به پیش رفتن فوتبال کشورشان را نظاره کنند. خدشه ای بزرگ به اعتماد بخشی از طرفدران فوتبال به داوران ، فدراسیون ، قوانین و ... وارد شده است درکنار آن بی میلی نهادهای فوتبال و مردم طرفدار فوتبال نسبت به اعتماد دوباره به تیم بازنده برای بازیهای آینده همه و همه خسارتهاییست که جبران آن ساده نیست و از طرف دیگر آن "بازی زیبای آزادی" و نتیجه آن است که یقینا با چشم بستن از صحنه تاریخ محو نخواهد شد.

در جنگ بعد از این انتخابات خیلی ها به حق و ناحق ضربه خوردند ، کتک خوردند ، باتوم خوردند ، سنگ به سرشان خورد ، دست و پایشان شکست ، چاقو خوردند و ... از همه بدتر عده ای کشته و شهید شدند. آن بسیجی که با ماشین از رویش رد شدند و او را شهید کردند و 7 بسیجی دیگر ، مردم عادی ، آن مادر و دختری که در مهدکودک بودند ، خانم ندا آقاسلطان و احیانا بعضی طرفداران بی گناه از دو گروه. مهم است که چه کسانی در این صحنه ها خباثت به خرج داده اند و چه کسانی اشتباه کرده اند و باید در محکمه قانونی به کارشان رسیدگی شود اما مهمتر آنست که چه کسی این صحنه را درست کرد تا اساسا خباثت یا اشتباهی بتواند رخ دهد و عده ای به حق یا ناحق آسیب ببینند و کشته یا شهید بشوند؟ بر چه اساسی این صحنه را درست کرد آیا واقعا حقی از او پایمال شده بود یا گمان می کرد حقی از او پایمال شده است؟

اینجا حکایت امیرمومنان (ع) و عمار(س) و معاویه نیست و اگرهم باشد تاویل روایت غیر ازآن است که روزهای پس از انتخابات باب شد. علی (ع) برای احقاق حقی قطعی دست به جنگ برده بود و مقصر کشته شدن یاران حقی مثل جناب عمار(س) سرداران باطل اند. علی (ع) پایه شناخت حق را ظن و گمان و تخمین های خود و یارانش قرار نداد. علی (ع) دنبال حقی رفت که با قطعیت می دید و این یاران معاویه بودند که دنبال حقی وهمناک ساخته دست معاویه و عمروعاص به راه افتادند و به خیال حق به جنگ حق واقعی رفتند.

چند هفته که به چند ماه میل می کند، گذشته است و کسی که به اذعان سایت خودش لااقل 40000 ناظر برسر صندوق های رای داشته است هنوز نتوانسته چند صندوق را پیداکند که آمار اعلام شده توسط وزارت کشور و آماری که ناظرانش در دست داشتند و آن را امضا کردند تفاوت چندانی کند. هنوزهم باطرح معضلات پیش از انتخابات ، شبهات تکراری چند بار پاسخ داده شده و ادعاهایی نظیر صندوق دوجداره! که بیشتر برای فیلم های سینمایی مناسب است در گزارش تفصیلیشان مدعیست که انتخابات باید ابطال شود و اگر دوباره برگزار شد و باز من انتخاب نشدم باید دوباره ابطال شود (جمله ای که در دیدار یکی از مسئولین بیان کرده بود). یکی از نزدیکان وی چند ساعت پیش از اتمام انتخابات گفت که او با 30 میلیون رای پیروز شد و دیگری پیشاپیش پیروزیش را تبریک گفت. چندین و چند هفته گذشته است و هنوزهم دلیل متقنی که بتواند لااقل یکی دو میلیون رای را جابجاکند هم اقامه نکرده اند. آیا این جز تبعیت از ظن و تخمین های فرضی است؟بگو : آیا نزد شما دانشى[ استوار و منطقى مُستدل بر عقایدتان ] هست که آن را براى ما آشکار کنید ؟ شما فقط از پندارهاى واهى و پوچ پیروى می‌کنید و جز به حدس و گمان تکیه نمی‌زنید و فقط تخمین می‌زنید.

قُلْ هَلْ عِندَکُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إَلاَّ تَخْرُصُونَ(148 انعام)

بگو : آیا نزد شما دانشى[ استوار و منطقى مُستدل بر عقایدتان ] هست که آن را براى ما آشکار کنید ؟ شما فقط از پندارهاى واهى و پوچ پیروى می‌کنید و جز به حدس و گمان تکیه نمی‌زنید و فقط تخمین می‌زنید.


مهم است که در دعوای خانوادگی به اشتباهات اعضای خانواده رسیدگی شود اما مهمتر آنست که چه کسی براساس ظنّخود فریب دشمن را خورد و دوستان را به دشمنی با یکدیگر واداشت؟

شخصی با شعار "قانونگرایی" ، "مبارزه با رمالی و کف بینی" ، "اخلاقی شدن دولت برای رعایت اخلاق در جامعه" ، "عزت آفرینی برای کشور در جهان" و با ادعای این که "ولایت فقیه کشور را در برابر کودتاها حفظ می کند" به میدان آمد و پس از دیدن نتایج تنها و تنها به خاطر ظن و گمان و تخمین های خود و اطرافیانش که "تو پیروزی" بدون ارجاع به مراجع قانونی و نادیده گرفتن قانونی که خود با ورود به انتخابات آن را پذیرفته بود؛ احساسات عده ای را جریحه دار کرد و مردم را به جان هم انداخت، عده ای را به کشتن داد ، آسایش مردم را مختل کرد ، عزت ملی و امنیت ملی را به چالش کشاند و اخلاق را در جامعه تنزل داد. به این نیز اکتفا نکرد و آنجاکه حکم ولایت فقیه را شنید هم از ادعای خود عبور کرد. چرا؟ چون هنوز هم گمان می کرد که حقی از او پایمال شده است گمانی که اگر دلیلی متقن و محکمه پسند برای آن وجود داشت ارائه می کردند.

در این حوادث طرفداران ، مردم ، نیروهای مردمی و ... حداکثر اشتباه کردند و البته باید به اشتباهات همه رسیدگی کرد اما آقای مربی! اگر از توهینی که به 600000 هزار مجری و ناظر انتخابات که از مردم عادی و اقشاری پاک مثل معلمان بودند، کرده اید بگذریم؛ اگر از حقی که ظالمانه از لااقل 24.5 میلیون نفر مخالفتان پایمال کردید هم بگذریم، اما آقای مربی! شما و تمام سیاسیونی که پشت شما پنهان شده بودند بابت این همه خسارت مقصرید و باید پاسخگو باشید. به امید روزی که شاهد محاکمه مقصرین اصلی و احقاق حقوق ملت ایران باشیم.


وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ(36 یونس)

و بیشتر آنان[ در عقاید و آرایشان ] جز از گمان و ظن پیروى نمیکنند، یقیناً گمان و ظن به هیچوجه انسان را از

 حق بى نیاز نمی‌کند[ و جاى معرفت و دانش را نمی‌گیرد] مسلماً خدا به آنچه انجام می‌دهند، داناست . 
http://nazare3.com

88/6/19
2:39 صبح

طنز انتخاباتی

بدست عبدالحمید بیات در دسته

داشتم تو اینترنت پرسه می زدم که یهو یه وبلاگ خیلی باحال پیدا کردم. وقتی حریف شما از طریق احساس و هوچی گری وارد عمل می شه و راه هرگونه استدلال رو با بی منطقی می بنده، بهترین راه هم جواب دادن به اون از طریق احساسه نه عقل(این رو از  استاد عزیزم دکتر آشنا و کتاب های روانشناسی اجتماعی یاد گرفتم). این دوست عزیز وبلاگی ما هم دقیقا از طریق صحیح وار شده چند تا لینک می ذارم بقیه شو از وبلاگ خودش بخونید:

وطن یعنی . . .

ورود برای زیر هجده سال ممنوع!

سانسور خبر حمایت اعضای دولت دهم از جنبش سبز

اخطار جدی تشکیلات راه سبز امید به مسعود ده نمکی سرسپرده

راه سبز امید

اعترافات یک لباس شخصی به همراه اسناد محرمانه


88/6/17
4:37 عصر

آنفولانزای نوع 'ت'

بدست عبدالحمید بیات در دسته



توجه !                                                     توجه!
متاسفانه علی رغم پیشگیری وزارت بهداشت از آنفولانزای خوکی نوع جدید آن که بسیار خطرناک است از نوع " ت " یا ( توهم سبز ) وارد ایران شده است..هموطنان لطفا دستورات بهداشتی را رعایت کنند
علائم این بیماری :
اغتشاش - آتش زدن - تهمت زدن - دروغ گفتن - شایعه سازی و علائم دیگر که متعاقبا اعلام خواهد شد
اثرات این بیماری :
این بیماری بر خلاف انواع دیگرش متاسفانه اثرات مخربی هم بر جسم و هم بر روح انسان وارد میکند بدترین اثرش ایجاد توهم در انسان است که شخص بیمار همه  اتفاقات اطرافش را دروغ می پندارد . فکر میکند تمام دنیا دروغ  میگویند . تا الان عده ای از هموطنانمان به این بیماری مخرب دچار شده اند .
ناقلان بیماری :
این بیماری توسط سه نفر بنامهای میر حسین موسوی و کروبی و خاتمی از کشورهای انگلیس و آمریکا وارد ایران شده اند.
از تمامی خانواده های عزیز درخواست میکنیم مواظب جوانانشان باشند تا دچار این بیماری نشوند.
راههای ابتلا شدن :
سایتهای اصلاح طلبان . کانال ماهواره ای بی بی سی فارسی متعلق به بهاییها کانال ماهواره ای صدای آمریکا متعلق به بهاییها صدور این ویروس توسط بیانیه ها و ادعاهای کذب موسوی و کروبی
لطفا خیلی احتیاط کنید که اگر دچار این بیماری شود خیلی سخت میتونید از آن رهایی یابید
این بیماری علاوه بر جسم به روح انسان هم آسیب میرساند.
با تشکر
به نقل از:http://rahi123.blogfa.com

88/6/17
4:30 عصر

داروی تبدیل اصلاح طلب به اصولگرا توسط پروفسور بالتازار کشف شد !

بدست عبدالحمید بیات در دسته

 

 

( اینها افرادی هستند که توسط داروی پروفسور تغییر موضع داده اند. )

هنوز اعترافات متهمان کودتای مخملین تمام نشده بود که عده‌ای باز هم به این شایعه همیشگی و تکراری دامن زدند که تغییر مواضع متهمان به خاطر عوارض ناشی از مصرف نوعی دارو و قرص بوده است. این دارو آن طور که این حضرات می‌گویند؛ این توانایی را دارد که یک عنصر سیاسی برانداز را کاملا موافق نظام می‌کند!! ما البته شنیده بودیم که برخی مواد، می‌تواند آدمی را در خلسه فرو برده و به طرف، نوعی حالت منگی آمیخته با گیجی بدهد اما اینکه دارویی باشد که یک اصلاح‌طلب را ظرف چند روز تبدیل به یک اصولگرا کند، از آن حرف‌هاست. داروسازان و متخصصان عرصه پزشکی الان سال‌هاست دارند تلاش می‌کنند که برای درمان سرطان، دارویی بسازند، هنوز موفق نشده‌اند، ایدز را هم مدت‌هاست که دارند فکر می‌کنند چه جور یک خاکی بر سرش بریزند، هنوز نتوانسته‌اند، آن وقت در این قحطی دارو، چطور می‌شود که همچین دارویی ساخت که مواضع آدم را 180 درجه تغییر دهد؟! یعنی علم پزشکی اینقدر پیشرفت داشته؟! اگر پزشکان می‌توانستند با تولید یک قرص یا دارو مواضع عطریانفر را کاملا برگردانند، حکماً اول یک فکری برای داروی ایدز و قرص سرطان می‌کردند. البته از حق نگذریم که برخی از این متهمان، قبل از زندان هم سابقه مصرف دارو داشته‌اند. ما یک دارو داریم که آن را از داروخانه می‌شود تهیه کرد، یک دارو هم داریم که آن را از داروخانه نمی‌توان تهیه کرد، بلکه از جاهای دیگری می‌شود تهیه کرد؛ برخی جنس خوب به آدم می‌دهند،‌ برخی هم در اجناس‌شان، ناخالصی وجود دارد. حال این سوال پیش می‌آید که چطور می‌توان فهمید که دارو یا جنس، مرغوب بوده یا در آن ناخالصی وجود داشته است؟! این را از مواضع سیاسی آدم‌ها می‌شود فهمید. بر فرض مثال شما اگر بدون هیچ دلیل و سند، مدعی تقلب در انتخابات شده باشید، این نشان می‌دهد که جنسی که به شما قالب کرده‌اند، از نوع مرغوب نبوده و باعث شده عقل شما پاره‌سنگ بردارد. در حقیقت،‌تقلب، نه در انتخابات که در جنس تزریقی وجود داشته است! به عبارت روشن‌تر،‌ انتخابات، ‌سالم بوده اما نامردها جنس تقلبی به آدم داده‌اند! حال باید پرسید که اگر نظام جمهوری اسلامی این توانایی را داشته که با دادن دارو به متهمان،‌آنها را دچار تغییر صددرصد در مواضع‌شان کند،‌چرا این داروها را قبل از انتخابات به این عناصر نداده بودند؟! در آن صورت،‌ما نه تنها هیچ اغتشاش و آشوبی نداشتیم بلکه رای احمدی‌نژاد هم خیلی بیشتر می‌شد! این هم طنز روزگار است؛ از یک طرف جمهوری اسلامی را متهم می‌کنند در عرصه‌های علمی مثل علم پزشکی هیچ پیشرفت قابل ملاحظه‌ای نداشته، از یک طرف می‌گویند نظام، دارویی ساخته که آدم را ظرف چند روز از یک اصلاح‌طلب تبدیل می‌کند به یک اصولگرا! جالب است؛ الان کرم‌هایی آمده که پوست آدم را شفاف می‌کند و مثلا عوارض سوختگی را از پوست آدم بر طرف می‌کند. خود من که به وسیله طرفداران موسوی به سرم سنگ خورد و اگر افقی شده بودم میرحسین برای من هم چهلم می‌گرفت، الان هنوز مقداری از پوست صورتم، قرمز است. رفتم داروخانه و یک کرم «سینره» خریدم. آقای داروخانه‌ای می‌گفت: بعد از چند ماه احتمالا اثر می‌کند. یعنی یک کرم برای شفاف کردن یک پوست زپرتی، چند ماه طول می‌کشد، اثر کند، ولی داروی تغییر مواضع آدم‌ها، یک ماهه اثر می‌کند!!!! اگر نظام در عرصه پزشکی آنقدر توانمند بود، خب «بنیانا» و «تأمینا» که تلف نمی‌شدند. وانگهی به راستی اگر همچین دارویی هست، اصلاح‌طلبان، نسخه این دارو را برای آحاد ملت بپیچند بلکه در تجمعات طرفداران کروبی و میرحسین، به جای 500 نفر چند میلیون آدم بریزد در خیابان!! یعنی اگر دارویی این توانایی را دارد، حتما حالت عکس آن هم وجود دارد. یعنی می‌توان این دارو را به یک اصولگرا داد تا بشود یک دوم خردادی افراطی. از نظر مالی هم که دوم خردادی‌ها‌ مشکلی ندارند. چیزی که در جبهه اصلاحات زیاد است، شهرام جزایری است. آمریکایی‌ها هم که سر کیسه را شل کرده‌اند. دوم خردادی‌ها هم که ماشاءالله همه‌شان دکتر، مکتر هستند. یعنی اگر مهندس موسوی را فاکتور بگیریم، همه‌شان مدرک دکترا دارند. دکتر خاتمی، دکتر اون یکی خاتمی، دکتر مهاجرانی، دکتر امین‌زاده، دکتر تاجیک، دکتر شیرین عبادی، دکتر ارنست و تازه، زهرا رهنورد که یک مدرک دکترا دارد، یکی هم فوق‌لیسانس. کروبی هم که ذاتا دکتر است و با توجه به سن و سال، حکماً‌از طب قدیم یک چیزهایی می‌داند. یعنی قدیمی‌ها صدی، نودتای‌شان دکتر هستند. حالا تا مطلب تمام نشده به این نکته اشاره کنم که دارو یا مواد، قدمت بسیار زیادی دارد. مصرف کردن مواد هم فی‌نفسه چیز بدی نیست. همه ما به نوعی مصرف‌کننده مواد یا دارو هستیم. در این جا البته منظورم از «مواد»، مواد به معنای جمع ماده است، نه لزوما آن کوفت و زهرماری‌های معروف.


بعضی از مواد را می‌توان ترک کرد و بعضی از مواد را نمی‌توان. من به جای خودکار با مداد هم می‌توانم بنویسم ولی امان از اعتیاد آدم به مواد! آنوقت است که دیگر ترک مواد سخت می‌شود. علی‌ای‌حال یکی از بهترین جاهایی که می‌توان در آن اقدام به ترک مواد کرد، زندان است. زندان موجب می‌شود دست شما از موادی مثل پول آمریکا، اسناد محرمانه، تلفن برای زنگ زدن به سفارت انگلیس و قمه و نارنجک، کوتاه شود. دستت به این مواد نرسد، آن مواد که درش را تخته کنند، حکما می‌شوی یک بچه مثبت و با خدای خود عهد می‌بندی که دیگر سراغ مواد نروی، دور دارو را هم خط بکشی و فقط به همان داروهایی بسنده کنی که در زندان به آدم می‌دهند تا یک برانداز نظام را تبدیل به یک مخلص نظام کنند!!... والا نظام ما خیلی پیشرفت کرده اما این یکی‌اش را هنوز نساخته، داروسازهای ما از پس همین چهار تا ریزگرد بربیایند و در درمان آنفلوآنزای خوکی هم یک حرکتی بکنند، یا علی است!! پیچیدن نسخه برای تبدیل برانداز به موافق، آن هم با یک دارو و آن هم چی، ظرف فقط چند روز، کاری است که تنها از «پروفسور بالتازار» برمی‌آید!

جهان نیوز

 

اینم آقای پروفسور بالتازار که چنین خدمت بزرگی برای ما ایرانیان کرده اند.


 


88/6/17
2:51 عصر

های! آدولف موسوی!

بدست عبدالحمید بیات در دسته انتخابات، موسوی

تأملی پیرامون مفهوم دیکتاتوری و جایگاه میرحسین


وقتی می‏گوییم «دیکتاتور» ذهنمان آدمی را تصویر می کند خشن، زبان نفهم، بی‏سواد، بی‏رحم و ... . مصداق اول هم احتمالاً «هیتلر» خواهد بود.
کتاب نیوز -نمی دانم به چه مناسبتی- مقاله ای ترجمه ای منتشر کرده است درباره کتابخانه هیتلر. ولی مگر هیتلر هم کتاب می خوانده؟! هیتلر هر شب حداقل یک کتاب مطالعه می کرده است. و کتابخانه ای هم داشته است به چه بزرگی. بخشی از کتاب ها را به امریکا منتقل کرده اند. جالب است! نه؟!
از این جالب تر رفتار بسیار صمیمانه هیتلر با خانواده اش است. 
از این هم جالب تر اینکه این جناب نقاشی هم می‏کرده! و بیا و ببین تابلوهایش را! حالا قصد ما دفاع از این آقا نیست.
آنچه که ما باید بین آنها تفکیک قائل شویم؛ جانی بودن و خشونت‏طلبی و دیکتاتوری است. دومی، اولی را هم داراست. لیکن در اولی خلاصه نمی شود.به نظر دیکتاتوری همان اندیشمندی است که اولاً دچار جمود و تحجر شده است. به نوعی دچار یک خود برتر بینی شده است و فکر می کند حق تماماً به جانب اوست و دیگران همه باطل محضند. ثانیاً گمان می کند حق دارد برای اجرای اندیشه هایش به هر وسیله ای-حتی کشتن مردم بی گناه- تن دهد. 
این دو ویژگی در آقای موسوی جمع شده است. و خداوند به ما رحم کرد از حکومت این مرد بر ما! 
قبول نکردن شکست و تمکین نکردن به آراء اکثریت و زیرپا نهادن قانون و نهادهای مدنی و به آشوب کشیدن جامعه و کشت و کشتار یک طرف ماجراست. شیوه اداره کشور در زمان زمامداری ایشان، شرایط قبول نامزی ایشان در دوره های قبل و درخواست اخیر ایشان برای حضور در تلویزیون نشانه هایی از خوی دیکتاتوری در ایشان است. چرا باید فردی برای ریاست جمهوری شرط بگذارد که اولاً فرماندهی کل قوا به او سپرده شود و ثانیاً مدیریت صدا و سیما در اختیار او باشد؟! این چیزی غیر از درخواست قدرت است؟! و همین اخیراً پذیرفتن دعوت صدا و سیما مبنی بر حضورش را مشروط می کند به عدم حضور مجری و کارشناس و زنده بودن برنامه. معنای این شزوط چیست؟!
علاوه بر اینکه نمی توان رابطه عمیق ایشان را با برخی عوامل ترور شهید رجایی-امثال بهزاد نبوی، تاجیک، تهرانی و ...- را پنهان کرد. کسانی که با دخالت جناب خوینی‏ها پرونده شان رسیدگی نشد. اضافه کنید به این همراهی سعید حجاریان، سعید عسگر و بازجوی او در وزارت اطلاعات(ضارب/مضروب و بازجو) با جناب موسوی. اگر این ها را که کنار فرمان 8 ماده ای امام(ره) بگذریم دیگر از آقای موسوی تصویر یک فرهنگ دوستِ معمارِ هنرمندِ دوست‏داشتنی نخواهیم داشت.
حالا این را بگذارید کنار اینکه آخر معلوم نشد اینهایی که در خیابان ها آشوب می کنند طرفداران ایشان هستند یا نه؟! و ما تا به حال ندیدیم و نخواندیم که ایشان این رفتارهای وحشیانه را محکوم کند! چرا؟! 
با این دلایل اگر جناب موسوی در انتخابات پیروز می شدند ما شاهد آغاز یک برخورد خشن و متحجرانه با طیف مخالف ایشان بودیم.
با تمام احترامی که برای ایشان قائلم، متاسفم که باید بگویم: های! آدولف موسوی!
 به نقل از  http://arghavaan.parsiblog.com


88/6/14
7:25 عصر

آقای موسوی، یادتان نرود! چون ما یادمان نمیرود

بدست عبدالحمید بیات در دسته

بیش از دو ماه از انتخابات دهم ریاست جمهوری گذشت.

انتخاباتی که اوج و شکوه مردم‌سالاری دینی را به نمایش گذاشت و دموکراسی غربی را به چالش کشید و همین بود که خیلی‌ها آن را تاب نیاوردند و خواسته و برخی‌ها ناخواسته درگیر حوادثی شدند که درس‌های فراوانی برای سیاسیون و نخبگان و مردم داشت.

این روزها شاهد برگزاری دادگاه برخی متهمین حوادث پس‌از انتخابات هستیم.
حوادثی که دلایل بروز آن را می‌توان به صورت خلاصه این‌گونه بیان کرد:

- عدم پایبندی میرحسین موسوی به قانون و زیرپا گذاشتن تمامی اصول قانونی در ارتباط با موضوع انتخابات، با وجود این‌که شعار قانون و قانون‌گرایی از کلیدواژه‌های تکراری او در نشست‌ها و میتینگ‌های تبلیغاتی‌اش بود.
- عدم ولایت‌پذیری موسوی، با وجود دیدار با مقام معظم رهبری و خود رأیی او.
- عدم آشنایی کاندیدای مغلوب از فضای سیاسی و جو حاکم بر جامعه.
- تمسک و توجه به گزارشات اطرافیان غرض‌ورز، در ارائه گزارشات انتخاباتی و عدم توجه به واقعیات موجود کشور.
- قدرت‌پرستی و ریاست‌طلبی برخی جریان‌ها و احزاب سیاسی هوادار کاندیدای شکست خورده در انتخابات.
- نامه‌پراکنی و صدور بیانیه‌های تحریک‌آمیز و به بازی گرفتن احساسات بخشی از جامعه و سوء استفاده از آن‌ها و به خصوص قشر جوان.
- به خیابان کشاندن معترضین و حضور در تجمعات غیرقانونی.
- تمسک و رجوع به رسانه‌های بیگانه مانند BBC ، VOA و... توسط موسوی و اطرافیانش.
- حمایت از آشوب‌طلبان و دفاع از عمل مجرمانه آنان.
- حمله به قوه‌ی قضائیه در رابطه با محاکمه عوامل طراح و حمایت کننده‌‌ی میانی و میدانی آشوب‌ها و اغتشاشات اخیر.
- و صدها دلیل بزرگ و کوچک دیگر.

آقای موسوی؛ چرا کاری کردی که باعث شادی و زیاده‌خواهی دشمنان و غم و اندوه و احساس ضعف دوست‌داران اسلام و انقلاب و کشور و ملت شد؟!؟

آقای موسوی!؛
اگر این روزها کمتر از تقلب و کمیته‌ی صیانت از آراء و... حرف می‌زنی و کاسه داغ‌تر از آش شده‌ای، برای تطهیر و دفاع از متهمین و مجرمین دخیل و درگیر در اغتشاشات، مجرمین و متهمینی که خود به اعمال غیر قانونی و ساختارشکن خود اعتراف کرده‌اند؛ باید بدانی که ما یادمان نرفته و هنوز منتظر ارائه دلایل و مدارک، برای اثبات ادعای تقلب 11 میلیونی! در انتخابات دهم ریاست جمهوری هستیم که اگر نتوانی اثبات کنی، باید تو را هم با لباس زندان در جایگاه متهم ردیف اول در دادگاه ببینیم وگرنه به عدالت دستگاه قضایی شک خواهیم کرد!

برادر مجاهد دیروز و [...] امروز!
در دادگاه و از زبان برخی از متهمین به اغتشاش که از جوانان همین مرز و بوم هستند، شنیدم که تو را مسئول قرار گرفتنشان در جایگاه متهم و مجرم می‌دانند.
تویی که با تهمت و دروغ بستن به نتایج و دست‌اندرکاران اجرایی انتخابات، که از شریف‌ترین اقشار جامعه ما و اکثراً از فرهنگیان محترم بودند، به یک انتحار اخلاقی - سیاسی دست‌زدی و احساسات پاک برخی از جوانان حق‌جو و حق‌طلب را به بازی گرفتی و زمینه‌ای را فراهم کردی برای حضور منافقین و سلطنت‌طلبان و به خاک و خون کشیده شدن تعدادی از هموطنانمان.

و تو آقای میر حسین، امروز رسماً از حاکمیت خارج شده‌ای.

ای مرد قانون و قانون‌مداری!
یادت نرود؛ چون ما یادمان نمی‌رود که چه گفتی و چه کردی.
یادت نرود که به خاطر خودخواهی و شهوت قدرت و بی‌تدبیری و نابخردی تو خون چه کسانی به زمین ریخت.
یادت نرود که شعار قانون‌گرایی‌ات را خودت زیر پا له کردی و از اعتبار انداختی.
یادت نرود که مثل عروسک خیمه‌شب‌بازی، بازیچه دست دوستان مغرض یا نادان شدی.
یادت نرود که اقتدار ملی و بین‌المللی این کشور را به بازی گرفتی و به چالش کشیدی.
و یادت نرود که...

منتظر روزی هستم که تو را و دیگر متهمین اصلی این اغتشاشات را در دادگاه ببینم و پاسخ‌هایتان را بشنوم، همان‌طور که پاسخ‌ها و شرمندگی‌های ابطحی و عطریانفر را دیدم و شنیدم!
و انسان‌های ضعیف النفس، چه زود خود و عمل‌کردشان را منکر می‌شوند!!!
به نقل از: http://www.bachehayeghalam.ir/archiveblog/cat_1_1/011688.php

   1   2      >